سوال مهم من این بود که آیا راهی وجود داره که بشه برمبنای اون دیگران رو از فعالیتهای متخصصان آگاه کرد؟چرا این سوال برام به وجود اومد؟ چون من خیلی در فضای مجازی میگردم و مطالب رو دنبال میکنم. فضای مجازی پر بود از شایعاتی که پشت سر هم پراکنده میشد، متخصصانی که به جای تعامل و گفتوگو، نگاه از بالا به پایین داشتند و مردمی که باور خودشون رو به حرفهای متخصصان از دست دادند. بخشی از فضای حاکم بر کشور در فضای مجازی بازتاب میشد و به نظر هیچ چیزی خوب نبود. من همیشه در دوران دانشجوییم وقتی که پیش میومد و کار ترویج علم میکردم به این فکر میکردم که امکانش هست از مسائل خیلی تخصصی هم با مردم حرف زد یا در همین حد که آونگ نیوتون و آونگ موجی به مردم نشون بدیم کافیه؟ این حرفها رو زدم تا بگم که بعد از اینکه دنبال پاسخ سوالاتم گشتم، متوجه شدم که در دنیا افراد زیادی وجود دارند تحت عنوان ارتباط گران علم و البته پژوهشکدههای زیادی درباره ارتباط گری علم وجود داره که اتفاقا برای همهی سوالهای من پاسخ داره.
ارتباط گری علم چیه و هدفش چیه؟ ارتباطگری علم درواقع ارتباط عمومی بین متخصصان، یا متخصصان و غیر متخصصان مثلا شهروندان درباره موضوعات علمیه. ارتباطگران علم موظفند با مردم از اتفاقاتی که در حوزههای مختلف علمی میافته صحبت کنند. علم رو به معنی ساینس در نظر نگیریم. محدودیتی وجود نداره. ارتباط گری علم طیف وسیعی از علوم پایه تا اقتصاد، مهندسی، پزشکی، جامعهشناسی و… رو در برمیگیره. درواقع هر متخصصی میتونه با افراد جامعه چه به صورت مستقیم و بیواسطه و یا غیرمستقیم و باواسطه در ارتباط باشه. سال ۲۰۱۴ مقالهای منتشر شد توسط دو نفر از دانشمندان اهل کشور رومانی که در اون مقاله به اهمیت ارتباطگری علم اشارههایی کرده بودند. یکی از مواردی که در اون مقاله نام برده بودند این بود که ارتباطگری علم باعث افزایش اعتماد عمومی جامعه میشه. درواقع ارتباطگری علم فرصت گفت وگو بین مردم جامعه رو به خوبی فراهم میکنه و در فضایی که امکان گفت وگو به راحتی وجود داره، امکان رشد شایعه و دادههای غلط در جامعه کمتر میشه. تابستانی که گذشت رو به یاد بیارید. افزایش نرخ تورم و نرخ ارز چه بر سر روان جامعه آورد؟ من اون روزها هرقدر دنبال یک تحلیل قابل فهم از شرایط اقتصادی از زبان یک اقتصاددان گشتم، چیزی پیدا نکردم. در همین توییتر فارسی تحلیلهای متفاوت زیاد بود و البته به هیچ کدامشون هم نمیتونستم اعتماد کنم. ویدیویی از وزیر قبلی بهداشت دربارهی عدم اختصاص بودجه درمانی برای بیماران اِس اِم اِی در فضای مجازی منتشر شد و واکنش مردم نسبت به این ماجرا واکنش اخلاقی بود. واکنش پزشکان چه بود؟ صادقانه این بود که بیشتر پزشکانِ فعال در توییتر با به سخره گرفتن واکنشهای مردم، کمترین توضیحی دربارهی سلامت عمومی و نحوهی اختصاص منطقی بودجه به درمانِ بیماریها ندادند. مدتی قبل وزیر جوان در توییتی اعلام کرد که برای مردم خبرهای خوشی داره. فردای اون روز با اعلام موفقیتآمیز نبودن پرتاب ماهوارهی پیام، مردم رو در جریان پرتاب ماهواره قرار داد. عمدهی واکنش مردم در توییتر فارسی تمسخر این ماجرا بود. من اینطوری فکر میکنم که عمدهی این واکنشهای تمسخرآمیز به دلیلِ آگاه نبودنِ مردم به اهمیت وجود فناوری در کشوره.
این مثالها رو زدم تا بگم به نظر میاد که ارتباطگری علم راهی رو جلوی ما قرار میده که بتونیم از دستاوردهای علمی، اهمیت پژوهش، اصولی که برمبنای اون کشور و جامعه اداره میشه با همدیگه صحبت کنیم. آخرای این مقاله یک جمله خیلی دقیق بیان میکنه. میگه کسی که تحصیلات رایگان داشته در کشوری، اخلاقا موظفه مردم رو از کارش آگاه کنه. چون با هزینهی مردم در دانشگاه درس خونده. حالا اگر هم این پیشفرضِ اخلاقی رو در مورد تمام کسانی که تحصیلات رایگان داشتن کنار بذاریم، ارتباطگری علم در جامعه منجر به گسترش علم در جامعه میشه. و به سبب این گسترش اتفاق خوبی که میفته بالاتر رفتن سطح آگاهی عمومیه. در جامعهای که مردم هرروز اطلاعاتِ تازه و قابل درکی از اقتصاد، ریاضیات، زیست شناسی، پزشکی و … کسب میکنن،مجالِ اندکی برای سو استفاده افراد فراهم میشه. ارتباط گری علم باعث تقویت اعتماد در جامعه میشه. مادامی که یک متخصص نتونه به زبان مردم باهاشون صحبت کنه و اطلاعاتش رو منتقل کنه، جامعه بهش اعتماد نخواهد کرد.
مادامی که یک متخصص نتونه به زبان مردم باهاشون صحبت کنه و اطلاعاتش رو منتقل کنه، جامعه بهش اعتماد نخواهد کرد.
فکر کنم الان کمی واضح شد که در ایران چرا هنوز بخش قابل توجهی از مردم رفتن پیش عطار رو به مراجعه به پزشک ترجیح میدن، در مقابل هشدارهای ایمنی توجهی نمیکنن و پشت در صرافیها صف میکشن. هر حرف شبه علمی و نادرستی رو با یه پسوند کوانتومی باور میکنن، تاریخِ تحریفشده رو میپذیرند و… حلقهی مفقود همین جاست. عدم ارتباطگری علمی. خب الان فکر میکنم اهمیت ارتباطگری علم تا حدی روشن شد.ارتباطگری علم به شیوههای مختلفی در جریانه. روزنامهنگاری، مستند سازی، روایتگری و سرگرمی و… .
من قصد دارم اینجا کمی دربارهی روایتگری (قصهگویی) در علم صحبت کنم.در کتاب بهترین قصهگو برنده است کمی دربارهی معنی قصهاندیشی صحبت شده. بخونیم با هم:
روزی روزگاری قبل از اینکه یاد بگیرید نگاه عینی و واقعبینانهتر داشته باشید، فکر میکردید آدم مهمی هستید و اطرافیانتان هم آدمهای مهمیاند. احتمالا سوالهایی میپرسیدید که دیگران را معذب میکرد. برای اینکه دچار خودشیفتگی و بیثباتی عاطفی نشوید، شما را فرستادند مدرسه تا یاد بگیرید چهطور انسان مفیدی باشید. روش علمی را یاد گرفتید. فهمیدید که آدم مهمی نیستید. در واقع فقط نقطهای هستید بر روی یک منحنی زنگی شکل. اگر خوششانس باشید، نقطهی شما دو درجه از معیار انحراف داشته و بهتان میگویند «بااستعداد» که در اصل خیلی شبیه مهم بودن است. بعد یاد گرفتید هیچ چیزی تا نتوانید آزمایشش کنید و تا نتوانید درستیاش را با آزمایشهای مکرر ثابت کنید، درست نیست. تفکر انتقادی، تحلیل عقلانی و تفکر عینی شما را آماده کرد تا احساسات را کنار بگذارید و تصمیمهای بهتری بگیرید. از آن زمان تاکنون تصمیمهای عینی و به دور از احساسات خیلی به دردتان خورده. با استفاده از تحلیلهای هزینه/ فایده و مدلها و نمودارهای ستونی، میتوانید درستی ِ چیزی را ثابت کنید و به بقیه نشان دهید که حق با شماست و توصیههایتان درست است. ولی حرف درست دیگر جذابیت چندانی ندارد. مثل یک دانشمند خوب اطلاعاتی جمع کردهاید که ثابت میکند درست گفتهاید ولی درست گفتن باعث نمیشود دیگران به حرفتان گوش کنند. حتی ممکن است کمکم به این نتیجه برسید که همکارانتان هم دو درجه از معیار انحراف دارند منتها در جهت ِ عکس بااستعدادها. درواقع به نظر میرسد حرف درست زدن و پیروی دیگران از حرف درست هیچ ربطی به هم ندارند. شما هم مثل بیشتر ما که در قرن بیستم درس خواندهاید به این نتیجه رسیدهاید که ارتباطهای شفاف، تفکر عینی و تصمیمگیریهای عقلانی در دنیای غیر شفاف و ذهنیای که تکثر عقلانی در آن بیداد میکند با محدودیتهایی مواجه است. زبانِ ذهنی همان زبانِ قصه است. قصهگویی کمک میکند افراد از جهات مختلف به موضوع نگاه کنند و در نتیجه بتوانند برداشتی را که از واقعیات شما دارند از نو تفسیر کنند یا شکل بدهند.
چند دقیقه فکر کنید که در جایگاه یک متخصصِ تراز اول قرار دارید و قصد دارید مهمترین دستاوردهاتون رو برای عموم مردم که عمدتا کمترین دانشی از تخصصِ شما ندارند، بیان کنید. بهترین راه چیه؟ آیا میشه با مردم از زبان اعداد و ارقام و تخصصیترین اطلاعات سخن گفت؟ آیا این امکان وجود داره که به اندازهی سالهایی که شما تحصیل کردید مردم رو معطل کرد و تمام دانشی که در طی سالهای عمرتون کسب کردید رو به مردم منتقل کنید؟ قطعا جواب منفیه. باید راه مطمئنی پیدا کرد که همزمان به هرکسی خارج از دایرهی تخصص شما مفاهیم رو به سادگی و دور از تکلف عالِمانه آموزش داد. راه حلی که به ذهن خیلی از دانشمندان بزرگ تا امروز رسیده قصهگویی یا روایتگری در علمه. بالاتر گفتم زبان ذهنی افراد همان زبان قصه است. پس به نظر میاد که اگر مفاهیم علمی رو از پشت نقاب اعداد خارج کنیم و رنگ و بوی قصه بهش بدیم میتونیم اون رو در اختیار هرکسی خارج از دایرهی تخصص خودمون بذاریم.
اگر مفاهیم علمی رو از پشت نقاب اعداد خارج کنیم و رنگ و بوی قصه بهش بدیم میتونیم اون رو در اختیار هرکسی خارج از دایرهی تخصص خودمون بذاریم.
چند وقت قبل آقای کرولویچ که یک خبرنگار علمیه به جشن دانشآموختگی دانشجویان دانشگاه کلتک دعوت میشه. کرولویچ در سخنرانیاش شروع میکنه به حرف زدن دربارهی اهمیت بیان قصهها در علم.
کرولویچ میگه شما از این دانشگاه فارغالتحصیل شدید و میخواهید برای پدربزرگ، مادربزرگتون بگید در این سالها چه کردید، چی میگید؟ آیا باهاشون با کلمات عجیب و غریب و تخصصی حرف میزنید یا تلاش میکنید قصه بگید؟ کرولویچ از ای. او .ویلسون نقل میکنه که علم مثل بقیهی فرهنگ بر ساخت قصهها استواره. ما با قصهها زندگی میکنیم. کرولویچ میگه که در دنیای امروز، قصه ها با هم رقابت می کنند. یک لحظه تلویزیون رو روشن میکنید و آقای کرولویچ داره تمام سعیش رو میکنه که سختترین مفاهیم فیزیک رو برای عموم توضیح بده، و لحظه بعد برنامه ایست نه فقط غیرعلمی که ضدعلم. آقای کرولویچ میگه که در دنیای رقابت قصهها، کدوم قصه می خواهید که بمونه و پایدار باشه؟ بعد میگه از این در که رفتید بیرون، برای اون عمه و خاله و مادربزرگ از کوارک و انواع پروتئین که گفتید، یه قصه هم بگید. حرف تون رو با قصه باز کنید و جزییاتش رو با قصه توضیح بدید. اگر نه، قصههای زیادی آماده جایگزین کردن قصههایی هستند که شما می تونستید بگید و نگفتید.
علم مثل بقیهی فرهنگ بر ساخت قصهها استواره. ما با قصهها زندگی میکنیم.