سالها پیش در یک کنفرانس فیزیک، موقع شام متوجه شدم کنار سوبرامانیان چاندراسخار، برندهٔ جایزهٔ نوبل، نشستهام؛ کسی که به خاطر خلاقیتش برای فیزیکدانهای نسل ما جایگاهی اسطورهای داشت. در آن زمان، چاندرا پیرمرد خونگرم و کمحرفی بود. در میان غذا خوردن، به من نگاه کرد و گفت: «میدونی کارلو، برای اینکه درست حسابی به فیزیک بپردازی …» چشمانم درشت شد و در انتظار [شنیدن] گوهری گرانبها و خردمندانه خشکم زد. «… برای اینکه درست حسابی به فیزیک بپردازی، چیزی که بیش از همه نیازه، خیلی باهوش بودن نیست.» شنیدن این ایده از دانشمند برجستهای که حد بالای جرم ستارگان را فهمیده بود و نظریه ریاضیاتی سیاهچالهها را توسعه داده بود، نامعقول به نظر میرسید. اما آنچه در ادامه در جمعبندی گفت ابهام را برطرف کرد: «اونچه بیشتر از هر چیزی مهمه زیاد سخت کار کردنه.»
هر بار که به نمونهای از افسانهٔ «خلاقیت ناب» یا «تخیل بی حد و مرز» برمیخورم، کلمات چاندراسخار به یادم میآید. شنیدهام که برخی گفتهاند برای ساختن چیز جدیدی کافی است قواعد را زیر پا بگذارید و خود را از بار سنگین گذشته رها کنید. گمان نمیکنم خلاقیت در علم چنین باشد. آینشتین یک روز صبح از خواب بیدار نشده و یکباره به این فکر افتاده باشد که چیزی سریعتر از نور وجود ندارد. ایدهٔ چرخش زمین به دور خورشید هم خیلی ساده به ذهن کوپرنیک نرسیده. همینطور ایدهٔ فرگشت گونهها به ذهن داروین. ایدههای جدید یکباره از آسمان نمیآیند.
ایدهها از عمیق شدن در دانشِ معاصر پدید میآیند؛ از شدیدا از آنِ خود کردن آن دانش، تا رسیدن به نقطهای که غرقه در آن زندگی کنید. از مرتب به سمت سؤالهای باز رفتن و آزمودن همه راههای رسیدن به پاسخ و بعد دوباره آزمودن همه راههای رسیدن به پاسخ و بعد باز هم آزمودن همه راههای رسیدن به پاسخ! تا اینکه در جایی که کمتر انتظارش را داشتیم، شکافی، شیاری، گذرگاهی کشف کنیم. چیزی که پیشتر کسی متوجه آن نشده بوده و در عین حال در تضاد با آنچه میدانیم هم نیست؛ چیز خیلی کوچکی که به واسطه آن اعمال نفوذ کنیم، لبهٔ هموار و نامطمئن نادانی غیرقابل درکمان را بخراشیم و راه نفوذی به یک سرزمین جدید باز کنیم. این روشی است که بیشتر ذهنهای خلاق در علم انجامش دادهاند و امروزه هم هزاران پژوهشگر برای پیشبرد دانش ما در حال انجامش هستند.
کوپرنیک، با جزئیات کامل با کتاب قدیمی بطلمیوس (المجسطی) آشنا بود و در لابهلای آن، شکل جدید جهان را دید. کپلر سالها مشغول سر و کله زدن با دادههایی بود که پیش از او تیکو براههِٔ ستارهشناس جمعآوری کرده بود، قبل از آن که مدارهای بیضیشکل که کلید درک منظومهٔ شمسی را فراهم کردند را از میان آن دادهها رمزگشایی کند.
دانش جدید از دانش امروزی پدید میآید چرا که درون آن، تضاد، تنشهای حلنشده، جزئیاتی که منطقی نیستند و شکاف وجود دارد. تطبیق کامل نظریه الکترومغناطیس با مکانیک نیوتونی دشوار بود و این فرصتی را برای آینشتین فراهم کرد. مسیرهای زیبای بیضیشکل سیارهها که کپلر کشف کرده بود را نمیشد با سهمیهایی که گالیله محاسبه کرده بود تطبیق داد و این کلید پیشبردن را به نیوتون داد. طیفهای اتمی که سالها اندازهگیری شده بودند با مکانیک کلاسیک سازگار نبود و این موضوع، هایزنبرگ را به شدت برانگیخت. تنشهای درونی بین یک نظریه و نظریه دیگر، بین داده و نظریه، بین اجزای مختلف دانش ما، تنشهای بهظاهر حلناپذیری را ایجاد میکنند که از آنها چیزهای جدید سرچشمه میگیرند. آن چیز جدید قواعد قدیمی را میشکند، اما با هدف حل تضادها نه برای شکستن قواعد به خودی خود.
افلاطون در متن عظیم نامهٔ هفتم خود فرایند کسب دانش را چنین شرح میدهد:
پس از تلاشهای زیاد، هنگامی که نامها، تعاریف، مشاهدهها و دیگر دادههای حسی گرد هم میآیند، کنار یکدیگر قرار میگیرند و با جزئیات تمام با هم مقایسه میشوند، در طی یک بررسی موشکافانه و آزمونی آرام ولی سختگیرانه، برای هر جور مسألهای، در پایان ناگهان نوری (درک ما) پدیدار میشود و همینطور وضوحی ازهوش که اثرات آن گویای محدودیتهای توان بشر است.
وضوح هوش … اما فقط پس از تلاشهای فراوان!
دو هزار و چهارصد سال بعد، آلن کن، یکی از بزرگترین ریاضیدانان حال حاضر، در عبارات زیر کشف آنچه که کسی را ریاضیدان میکند را توضیح میدهد:
کسی مطالعه میکند، مطالعه را ادامه میدهد، همچنان مطالعه میکند، سپس یک روز، در میان مطالعه، حس غریبی ایجاد میشود: اما این نمیتونه باشه، نمیتونه اینطوری باشه. یه چیزی هست که درست از آب درنمیاد. در آن لحظه، شما یک دانشمند هستید.
متن بالا ترجمه جستاری از کارلو روولی فیزیکدان ایتالیایی است. او عمدتا در زمینه گرانش کوانتومی کار میکند و بنیانگذار نظریه گرانش کوانتومی حلقه است. اصل این نوشته اخیرا در کتابی با عنوان There Are Places in the World Where Rules Are Less Important Than Kindness منتشر شده است.
عالی! خداقوت به خانم جعفری و ستپور.
*ســیـــتپور! ((-:
درود ، الهام بخش بود سپاس
فوق العاده بود! ,واقعا همیشه از مطالبی که سیتپور در اختیار مردم قرار میده لذت میبرم.
ممنونم از زمانی که برای ترجمه این مطلب گذاشته بودید (: