این اولین پستیه که قراره در مورد چیزایی حرف بزنم که کسی در موردش زیاد نشنیده و نخونده. یک موضوع جدید و در حال توسعه که به نظرم به شدت جذابه. خب یک سری مشکلات هست توی این پست از جمله اینکه خیلی از عبارتها رو «من» ترجمه کردم و هنوز ترجمهی رسمی براشون ارائه نشده و یا اینکه لااقل هنوز عرف نشدند. ممکنه یک سری ایراد علمی هم وارد بشه که در آینده تصحیحشون میکنم. موضوع این پست Balance Theory هست، اما از اونجایی که اگر «نظریه تعادل» ترجمه بشه خیلیها ممکنه در نگاه اول یاد تعادل نش یا نظریه تعادل عمومی بیفتند من به جای واژهی «تعادل» از واژهی «توازن» استفاده میکنم تا اطلاع ثانوی! درضمن مدلی که در ادامه مطرح میشه یک مدل ساده و ابتدایی هست، بنابراین احتمالا بعضی از سوالهای شما رو در حوزهی علوم اجتماعی و/یا علوم سیاسی بیجواب میذاره!
خیلی خب، سه نفر رو فرض کنید که میتونند دوست یا دشمن همدیگه باشند. همینطور دوستی و دشمنی رو متقابل فرض کنید، یعنی اگر کسی رو دوست دارید، اونم شما رو دوست داره. حالا اگر این سه نفر دوست هم باشند، اون موقع همه چیز خوبه و تنشی پیش نمیاد؛ دوست دوست شما، دوست شماست! اصطلاحا میگیم این مجموعه سه نفری در توازن قرار داره و یا اینکه متوازن -balanced- هست. اما اگر از بین این سه نفر دو نفر رابطهی خوبی با همدیگه نداشته باشند اونموقع ممکنه تنش پیش بیاد. به عنوان مثال فرض کنید که شما، همسرتون و مادرتون رو دوست دارید با این وجود، متاسفانه، مادرتون و همسرتون رابطهی خوبی با همدیگه ندارند.
اجازه بدید ،از این به بعد، به خاطر راحتی بیشتر از واژههای دقیق «دوست» و «دشمن» برای نوع روابط استفاده کنیم و دوستی رو کاملا ۱+ و یا ۱- فرض کنیم. بنابراین شما و همسرتون دوست، شما و مادرتون دوست ولی همسر شما و مادر شما دشمن همدیگه هستند. اینجا توازن از بین میره، به عنوان مثال کافیه شما هدیهای برای مادرتون بخرید، در این صورت همسرتون شاکی میشه و مجبورید شب رو توی کوچه بخوابید! حالا فرض کنید که شما و آرش، همزمان از یکی از همکار/همکلاسیهاتون به اسم احسان متنفرید. خب طبق یه قاعدهی قدیمی، داشتن دشمن مشترک دوستی میاره و یا اینکه دشمن دشمن شما، دوست شماست. آرش دشمن احسان و احسان دشمن شماست پس طبق این قاعده شما و آرش دوست هستید. این مجموعه هم متوازنه. حالت دیگه که ممکنه پیش بیاد این هست که شما، میثم و سهیل هر سه دشمن همدیگه باشید، خب به وضوح مشخصه که این مجموعه نامتوازن هست؛ هر لحظه ممکنه کسی علیه کسی شورش کنه!
تا اینجا چارچوب بحث ما در مورد توازن مشخص شد. جذابیت این موضوع برای ما دانشمندان (!) زمانی شروع میشه که به فکر مدلسازی این چارچوب باشیم. ایدهی اصلی این کار توسط هایدر (۱۹۵۸) مطرح شد. مثلثی فرض کنید که هر راسش یکی از سه نفر بالا باشه و ضلعی که هر دو راس رو بهم متصل میکنه رو به عنوان رابطه اون دو راس(نفر) در نظر بگیرید. اگر دو نفر دوست هم باشند، به ضلعی که دو راس متناظر با اون دو نفر رو متصل میکنه، ۱+ نسبت میدیم و اگر دو نفر دشمن هم باشند به ضلع متصل کننده ۱-.
اجازه بدید از نظریهی گراف کمک بگیریم. مطابق شکل ما یک گراف کامل با ۳ راس و ۳ یال داریم که رئوس، نمایندهی اعضای مجموعه و یالها تعیین کننده نوع رابطه (دوستی یا دشمنی) بین رئوس هستند. با توجه به چارچوب بالا اگر تعداد یالهای منفی که با خط چین توی شکل زیر مشخص شدهند فرد باشند (یکی یا سهتا) اونموقع گراف ما و یا شبکه ما نامتوازن -unbalanced- خواهد شد.
بنابراین مدلی که به عنوان یک «شبکه اجتماعی» برای توصیف روابط بین انسانها و متوازن بودنشون مطرح میکنیم این جوری ساخته میشه:
-
- با توجه به افراد،سازمانها، کشورها و هرچیزی که روابط دوستی یا دشمنی دارند ما یک گراف کامل از مرتبه تعداد اعضا مشخص میکنیم. گراف کامل هست چون که فرض بر اینه که همهی اعضا همدیگه رو میشناسند و رابطه دارند. به عنوان مثال به کشورهای عضو سازمان ملل فکر کنید که یا از هم خوششون میاد یا از هم بدشون میاد!
- هر یال یا مثبته و یا منفی. هیچ حالت بینابینی وجود نداره.
- یک مثلث متوازن (balanced) است اگر و تنها اگر حاصلضرب علامت یالهای آن مثبت باشه. (اگر تعداد یالهای منفی فرد باشه: (-,-,- یا -,+,+) اونموقع گراف ما و یا شبکه ما نامتوازن خواهد شد.)
خب حالا فرض کنید که ما یک شبکهی مشخص از اعضا و روابطشون داریم:
-
- آیا میتونیم بگیم که اوضاع این شبکه چقدر متوزانه؟
-
- آیا میتونیم با در نظر گرفتن شبکهی کشورهای دنیا و روابطشون بگیم آیا ممکنه بین دو کشور صلح برقرار بشه؟ یا اگه بین دو کشور صلح برقرار شد، اون موقع این صلح موضعی (منطقهای) چه اثراتی روی صلح جهانی داره؟ به عبارت دیگه اگه علامت یالی رو در یک شبکه عوض کنیم (رابطهی دو نفر رو از دوستی به دشمنی و یا عکس تبدیل کنیم) اون موقع میشه فهمید برای کل شبکه چه اتفاقی میافته؟
- آیا میتونیم با در نظر گرفتن شبکهی کشورهای دنیا و روابطشون بگیم آیا ممکنه بین دو کشور صلح برقرار بشه؟ یا اگه بین دو کشور صلح برقرار شد، اون موقع این صلح موضعی (منطقهای) چه اثراتی روی صلح جهانی داره؟ به عبارت دیگه اگه علامت یالی رو در یک شبکه عوض کنیم (رابطهی دو نفر رو از دوستی به دشمنی و یا عکس تبدیل کنیم) اون موقع میشه فهمید برای کل شبکه چه اتفاقی میافته؟
- آیا میتونیم پیشبینی کنیم در چه شرایطی ممکنه بین هوادارهای دو تیم ورزشی توی ورزشگاه آزادی درگیری و نزاع پیش میاد؟
بله، با تقریب خوبی میتونیم همه اینکارها رو به لطف نظریهی توازن و یا بالانس تئوری انجام بدیم.
اجازه بدید کمی عمیقتر بشیم. خیلی راحت اثبات میشه که فقط دو راه برای یک شبکه بزرگ وجود داره که متوازن بشه، یا همه دوست هم بشند (جامعه بهشت بشه!) و یا اینکه شبکه قطبیده بشه، به این معنی که شبکه به دو بلوک تقسیم بشه جوری که داخل هر بلوک اعضا، دوست همدیگه حساب میشند و اعضای بلوک مقابل دشمن! درست مثل زمانی که دنیا به دو بلوک شرق و غرب تقسیم شده بود؛ یه سری این ور دوست هم بودند، یه سری هم اونور، بعد اینوریها نمیخواستند سر به تن اونوریها باشه!
خب پس وقتی ما یک شبکه داریم که در یکی از این دو حالت نیست یعنی متوازن یا بالانس نیست. سوال مهم اینه که خب اگر بخواهیم که شبکه رو بالانس یا متوازن کنیم چه کار باید انجام بدیم؟ یک راه پیشنهادی این هست که یک یال رو به صورت تصادفی انتخاب کنیم و علامتش رو عوض کنیم و بعدش ببینیم برای سیستم چه اتفاقی میافته. به عبارت دیگه اگر بعد از عوض کردن اون یال، تعداد مثلثهای متوازن در کل شبکه زیاد بشه یعنی اینکه ما تونستیم شبکه رو به یک حالت متوازنتر هدایت کنیم، ولی اگر با عوض کردن علامت یالی تعداد مثلثهای متوازن شبکه کم بشه یعنی عدمتوازن رو توی شبکه بالا بردیم.
از اونجایی که ما فیزیکپیشه هستیم، اجازه بدید با رویکرد انرژی به قضیه نگاه کنیم؛ با توجه به پیشفرضهای ما، انرژی شبکه باید متناسب باشه با تعداد مثلثهای نامتوازن منهای تعداد مثلثهای متوازن موجود درشبکه:
n تعداد کل رئوس است و به خاطر بهنجارش (Normalization) تفاضل انرژیها رو بر تعداد کل مثلثهای شبکه تقسیم کردیم تا انرژی هنجار به واحد بشه! بنابراین بیشترین مقدار انرژی ۱ و کمترین مقدار ۱- خواهد شد. وجود منفی هم به این خاطر هست که هرچی انرژی کمتر باشه (منفیتر) سیستم متوازنتره. خب بیاید با استفاده از این رابطه نمودار انرژی رو برای دو تا شبکهی کوچیک، یکی با ۳ راس و دیگری با ۴ راس بکشیم:
نمودار A انرژی یک شبکه یا ۳ راس رو نشون میده که سادهترین شبکه برای بررسی هست. بنابراین انرژی شبکه یا ۱ (نامتوزان) و یا ۱- (متوازن) هست. عددی که بالای هر مثلث نوشته شده فراوانی هر کدوم هست (مثلا اینکه یک یال خطچین باشه سه حالت داره، بدیهیه!)
نمودار B انرژی یک شبکهی با ۴ راس رو نشون میده. خب توی این شبکه علاوه بر حالات قبل، انرژی صفر هم مشاهده میشه. طبیعیه که ما توی این شبکه میتونیم از بالا به پایین بیایم و شبکه رو متوازن کنیم. برای این کار کافیه علامت یکی از یالها رو عوض کنیم و به وضعیت پایدارتر برسیم. خب این سوال مطرح میشه که:
- آیا توی هر شبکهای ممکنه با عوض کردن علامت یک یال، به یک شبکهی متوازنتر رسید؟
متاسفانه در مورد شبکههای بزرگ(تعداد راس بیشتر) حالتهایی در سیستم وجود داره که به Jammed States و یا به قول استیون استروگاتز Strict Jammed States معروف هستند. این حالتها چیزی نیستند جزو کمینههای نسبی انرژی. به این معنی که انرژی اینحالتها از تمام حالتهای ممکن که با تغییر علامت یک یال در دسترس هستند، کمتر هست. بنابراین در حالتهای jammed یا مسدود، امکان اینکه تنها با تعویض علامت یک یال به یک حالت متوازنتر رفت، وجود نداره. به عبارت دیگه انرژی حالتهای مسدود کوچکتر یا مساوی انرژی حالتهای مجاور هست.
نکتهای که وجود داره اینه که حالتهای مسدود نمیتونند هر مقدار انرژی اختیار کنند. در حقیقت اینحالتها حداکثر میتونند انرژی صفر داشته باشند (کران بالای انرژی حالتهای مسدود صفر است). اثبات این موضوع خیلی سرراسته: هر یالی در یک حالت مسدود متعلق به مثلثهای متوازنی هست که تعدادشون برابر با تعداد مثلثهای نامتوازنه، چون در غیر این صورت علامت اون یال باید عوض بشه که این در تناقض با تعریف حالت مسدوده! بنابراین در شبکههای نسبتا بزرگ حالتهای مسدودی وجود که انرژی این حالتها حداکثر صفر هست.
ویژگی جالبی در مورد حالتهای مسدود با انرژی صفر وجود داره؛ یالهای مثبت در این حالتها عضو یالهای گراف Paley هستند. گراف Paley گرافی هست که تعداد رئوسش (q) یک عدد اول به شکل q=4k+1 هست. هر دو راس در این گراف درصورتی وصل هستند که تفاضل شماره اون دو راس یک عدد مربع کامل باشه به پیمانهی q. این گرافها خیلی خوشگل هستند و قیافهی متقارنی دارند. میتونید تعدادی از این گرافها رو اینجا ببینید.
اگر دوست دارید به یک حالت مسدود با انرژی U=0 برسید:
-
- به یالهایی از شبکه که عضو گراف Paley هستند «+» نسبت دهید.به سایر یالها (یالهایی که عضو شبکه (گراف کامل) هستند ولی عضو گراف Paley نیستند) «-» نسبت دهید.
- یک راس جدید به شبکه اضافه کنید (وسط شبکه!). هم اکنون شبکه شما q+1 راس دارد.
- راس جدید را به q راس قبلی وصل کنید و به یالهای بین این راس و سایر رئوس «-» نسبت دهید.
با این روش شما میتونید یک حالت مسدود با انرژی صفر بسازید که q+1 راس داره.
فکر کنم برای مقدمه کافی باشه!
- برای بیشتر دونستن این مطلب رو بخونید.
- برای دیدن کاربردهای بیشتر، این مطلب رو بخونید.
- همین طور این مقالهها رو به عنوان منابع این پست بخونید:
[…] منبع مطلب […]
عباس جان، این نظریه به نظر جالب میاد. و البته در شناخت سیستمهای پیچیده چنین ارتباطاتی ضروری هستند. اما به قول زمان مدل سازیه که قضیه جالب میشه:
۱. المانهای فردی یا به قولی تاثیرگذاریهای هر عنصر بر کل شبکه در نظر گرفته نمیشه. به طور مثال در صحبتهای اولی اتمی ایران، کل اروپا به یک توافق نزدیک بودند، آمریکا در اون زمان به تنهایی کل سیستم رو بهم ریخت. اینجا به خاطر تاثیرگذاری یک المان بزرگ بر کل سیستم، این بالانس بهم ریخت.
۲. گاهی لازمه ذکر بشه که این موضوع فقط در زمینهی سیستمهای بسته قابل پیش بینی هست. یعنی طبق قانون دوم و سوم ترمودینامیک اگر سیستم بسته نباشه، سیستم به سمت پیچیدگی بیشتر تمایل پیدا میکنه. در نتیجه قضیه فقط به یک توازن یک بعدی نمیره اگر کل «توازن» بهم نریزه.
در عین حال من متوجه هستم که کلمهی مقدمه بر این پست خورده، و بیشتر قصدم از این کامنت مثل سوال یک شاگرد از استادش در میانهی درسه 🙂
درسته، باید به این توجه کرد مدلی که توی این پست معرفی شد، ساده و ابتدایی هست (به تاریخ مقالاتی که انتهای پست ذکر شده نگاه کنید). پس برای شروع باید پله به پله حرکت کرد تا اینکه به یک مدل جامعتر و دقیقتر رسید. درضمن برهمکنشهای بین افراد و عناصر اجتماعی واقعا پیچیده هستند و سیستمهای پیچیده هم در قیاس با سایر حوزهها و گرایشها طفل نوپایی بیش نیست 🙂
از توجه شما ممنونم 🙂
[…] بالانس تئوری چی میگه؟! (مقدمه) […]
سلام.امکانش،هست من در زمینه شبکه های پیچیده راهنمایی بفرمایید؟با سپاس.
سلام
چه جور راهنمایی؟
سلام، من ارشد روانشناسي عمومي هستم و درحال سرچ كردن براي تفهيم كامل نظريه توازن هايدر بودم كه متاسفانه توي كتابهاي ترجمه شده روانشناسي نتونستم به تفهيم كامل برسم، توضيحات شما واقعا كمك كننده بود با اينكه رشته تون متفاوته، متشكرم از شما
سلام. خوشحالم ازاین بابت.
موفق باشید
اون AH در بین کشورا منظور کدوم کشوره؟
AH: Austro-Hungarian Empire
امپراطوری اتریش مجارستان که از سال ۱۸۶۷م تا ۱۹۱۸م در اروپای مرکزی بود.
[…] مثبت و منفی هستند، بنابراین میتوانیم در چارچوب نظریه توازن به این شبکهها انرژی نسبت دهیم و تمایل شبکهها نسبت […]
[…] مثبت و منفی هستند، بنابراین میتوانیم در چارچوب نظریه توازن به این شبکهها انرژی نسبت دهیم و تمایل شبکهها نسبت […]
من خودم دانشجوی ارشد سیستم های پیچیده هستم و حقیقتا هنوز هم نمیتونم این نظریه بالانس رو بفهمم.
وقتی خوندمش یاد کلاس های دوره راهنمایی افتادم که معلم می خواست ضرب اعداد منفی در مثبت رو درس بده و به جای اینکه یکم در مورد اصول ریاضی و منطق پشتشون صحبت کنه ، اومد گفت خب بچه ها منفی در منفی میشه مثبت چون دشمن دشمن شما دوست شماست. اونوقت هرچی بچه توی کلاس بود که ریاضیشون داغون بود کلی ذوق کردن و منم تا مدت ها به این فکر میکردم که لزوما همیشه دشمن دشمن ما دوست ما نیست پس چجوری ریاضیات اینقدر محکم بنا شده!
پست شما هم دوباره منو به همون دوران برگردوند، اما با این تفاوت که ایندفعه جراتشو دارم که نقدش کنم.
اولین چیزی که در مورد نظریه بالانس برام خنده داره اینه که طبق روش شناسی علمی نه نظریه است و نه قانونه. یعنی جهان شمول نیست که بتونیم بگیم همیشه درسته یا حداقل توی یک شرایط خاص همیشه با قوانین طبیعت سازگاره. به راحتی ممکنه مثال های نقض زیادی برایش توی حوزه های مختلف پیدا کرد.
دوم اینکه با مطالعه کارهایی که توی این حوزه دیدم حتی نتایج خاصی هم به همراه نداشت. مثلاً توی حوزه علوم اعصاب یکسری داده fmri برای دو گروه بچه های اوتیسم و سالم انتخاب پیدا میکنن و کلی داده ها رو مرتب میکنن و نمودار رسم میکنن و آخرش به این نتیجه میرسن که انرژی شبکه توی شبکه عصبی بچه های اوتیسم بیشتر از بچه های معمولیه و تعداد مثلث های غیر بالانس هم بیشتره پس نامتعادل تره. خب حالا که چی ؟! قراره چجوری با این کشف بزرگتون بهشون کمک کنید؟! حالا من فقط یه نمونه مثال زدم دیگه خودتون به شبکه های ژنتیکی ، اجتماعی و اقتصادی و… تعمیم بدین.
نقد سوم هم در راستای پاراگراف قبل هستش. خب حالا وقتی یه چنین نظریه علمی ( که البته به نظر خودم اصلا نظریه نیست) وارد حوزه های علمی بزرگی مثل فیزیک میشه دیگه وقتشه که هرکی دلش خواست از آب گل آلود ماهی بگیره و تا می تونه مقاله چاپ کنه. چیزی هم که توی طبیعت زیاده شبکه ست پس عجله نکنید مقاله برای پر کردن رزومه به همه میرسه
ارادتمند علی
آره دیگه. همون اول کار هم گفتم که ما یه سری فرض رو از یه شاخه دیگه علم برمیداریم و یه سری ضرب و تقسیم میکنیم تا ببینیم چیز جالبی گیرمون میاد یا نه.