مکانیک نیوتونی پایهی تمام فیزیک است و علم جدید برپایه ایدههای مکانیک نیوتونی بنا شده است. اعتقاد بر این بوده که اگر برهمکنش بین عناصر تشکیلدهندهی یک سیستم را بدانیم، با استفاده از قوانین نیوتون میتوان حرکت سیستم را پیشبینی کرد. ایدهی دنیایی که مانند یک ساعت، کوک شده و همه چیز بر اساس قوانین فیزیک پیش میرود برای سیستمهای مکانیکی ساده درست است ولی نه لزوما درست. حدود سال ۱۹۰۰ این موضوع فقط توسط دانشمند بزرگ فرانسوی، آنری پوانکاره، درک شده بود. پوانکاره به این پیبرد که سیستمهایی وجود دارند که غیر قابل پیشبینی هستند و نمیتوان آنها را به صورت ریاضی حل کرد.
آنری پوانکاره (Henri Poincaré )
اگر شما سعی کنید آینده را به صورت ریاضیاتی پیشبینی کنید خواهید دید که سیستم به صورت گستره رفتار خواهد کرد و منظور از گسترده این است که اگر شما شرایط اولیه را به مقدار بسیار بسیار کمی تغییر دهید، پاسخ کاملا متفاوتی از سیستم خواهید دید. (برای سیستمهای خوشرفتار اگر شما شرایط اولیه را به مقدار کمی تغییر دهید، رفتار سیستم هم به مقدار کمی تغییر میکند). کشف پوانکاره تا دهه ۱۹۷۰ رها شد تا اینکه یک ریاضیدان آب و هوا شناس،به نام ادوارد لورنتس در MIT کشف کرد که معادلات عددی وجود دارند که اتمسفر را توصیف میکنند به طوری که نمیتوان رفتار سیستم را پیشبینی کرد. او به جالبترین حالت ممکن به این موضوع پیبرد. لورنتس از یک کامپیوتر به نسبت ساده برای حل انتگرال یک معادلهی ساده استفاده میکرد. او متوجه شد هر بار که مسئله را حل میکند به جوابهای متفاوتی میرسد و علت آن این بود که کامپیوترها شرایط اولیه را به مقدار بسیار کمی در شروع هر حل تغییر میدهند، کامپیوترها کاملا(بینهایت) دقیق نیستند و اگر شما واقعا دقیق نباشید، پاسخهای متفاوتی دریافت خواهید کرد! او این موضوع را بررسی کرد و ما آشوب را کشف کردیم و برای آن اسم شگفتانگیز «اثر پروانهای» را انتخاب کردیم. به این خاطر که اگر پروانهای در برزیل در حال پرزدن باشد میتواند مسبب گردبادی در امریکای شمالی شود. اثر پروانهای در حقیقت، کشف مجدد آشوب بود که تبدیل به موضوع بسیار مهمی در دینامیک شد و مطالعهی سیستمهای دینامیکی را متحول ساخت، به طوری که موضوع کتاب پرفروشی به نام آشوب در دههی ۸۰ شد.
اثر پروانهای
خب این موضوع چه دخلی به فیزیک اتمی دارد؟ ربط زیادی ندارد! به خاطر اینکه فیزیک اتمی موضوع بررسی رفتار میکروسکوپیک اتمهاست و نه سیستم آب و هوای جهانی. با این وجود این سوال را برمیانگیزد که سیستمهای اتمی چگونه رفتار میکنند که رفتار کلاسیکی سیستم، یک رفتار آشوبناک میشود؟! میدانیم برای سیستمهای اتمی که عددهای کوانتومی بالایی دارند، اصل همخوانی بور برقرار است و رفتاری که سیستم از خود بروز میدهند مانند یک سیستم کلاسیک خواهد بود. او از این اصل برای توسعه مدل اتم هیدروژن درسال ۱۹۱۳ استفاده کرد، بنابراین یک نظریهی قدرتمند است. اگر شما یک اتم را در نظر بگیرید و الکترون آن را تا ترازهای بالایی برانگیخته کنید آنگاه از قوانین سادهی مکانیک کوانتومی پیروی میکند که درست مانند چیزی است که شما از فیزیک کلاسیک انتظار داشتید. برای مثال دورهتناوب مدارها با استفاده از قوانین کپلر بهدست میآیند. ما به این سیستمها، سیستمهای نیمهکلاسیک میگوییم. زمانی که یک پروتون، یک الکترون را به سمت خود جذب میکند و الکترون بسیار دورتر از آن است به گونهای که تفاوت حرکت بین حالتهای کوانتومی بسیاربسیار کوچک باشد، به آن رژیم شبهکلاسیک میگوییم. اتم به خودی خود، هیچگاه آشوبناک نیست ولی اگر یک میدان مغناطیسی و یا الکتریکی به آن اعمال کنیم، آنگاه حرکت کلاسیک آن آشوبناک میشود. سوال این است که رفتار کوانتومی این سیستم چیست!؟ سوال از آنجا مطرح میشود که آشوب، حرکتی است که در آن تغییرات بسیار بسیار کوچک در شرایط اولیه، رفتار سیستم را به طور کامل عوض میکند. اما از آنجا که مکانیک کوانتومی شرایط را تغییر میدهد، نمیتوان تغییرات بسیاربسیارکوچک ایجاد کرد. شما نمیتوانید مکان و سرعت را به صورت بسیاربسیار کوچک تغییر دهید از آنجا که اصل عدم قطعیت بر آنها حاکم است. پس شما انتظار رفتار متفاوت دیگری را میکشید. بنابراین موضوع مورد علاقه برای بسیاری از مردم در دهه ۸۰ شد. در آن موقع من در حال تحقیق بر روی اتم ریدبرگ بودم و این سوال برایمان پیش آمده بود، برای همین ما شروع به آزمایش کردیم. هنگامی که آزمایشی انجام میدهیم، میتوانیم اتمها را در رژیمهایی مطالعه کنیم که مکانیک کوانتومی به درستی برای آنها برقرار است و پس از آن به رژیمهایی برویم که رفتار کلاسیکی سیستم در آنها آشوبناک است. برای همین ما کاملا گیج شده بودیم که قرار است چه اتفاقی با هم رخ دهد؟! مکانیک کوانتومی که به کمک آن ترازهای انرژی بسیار خوب مشخص شده بودند، دیگر در ناحیهی آشوبناک ناپدید میشد! هنگامی که برای اولین بار به آن نگاه کردیم بسیار حیرتزده شدیم، چون که تمام ترازهای انرژی کماکان در آنجا وجود داشت. شاید الان که به آن نگاه میکنیم یک پندار ساده به نظر برسد ولی ما واقعا گیج شده بودیم. چیزی که ما بهدست آورده بودیم الگوهای ترازهای انرژی بود که بسیار پیچیده و به نظر بینظم و بینظمتر میشدند. بنابراین میتوان عمیقا وارد این رژیم از آشوب کلاسیک شده و کماکان ترازهای انرژی را دید، اما به شکل اسپاگتی! با این وجود، پیبرده شد که حتی درون این رفتار شبیه اسپاگتی، نظم وجود دارد و نظم توجیهکنندهی این موضوع است که حتی در حضور آشوب، مدارهای متناوب میتوانند وجود داشته باشند. عدهی زیادی از نظریهپردازان به صورت نظری به این موضوع پیبردند و پس از آن آزمایشهایی انجام شد و ما متوجه شدیم که آنها وجود دارند. در حقیقت پوانکاره این موضوع را مطرح کرده بود که حتی در شرایطی که سیستمها کاملا آشوبناک هستند، حرکات متناوبی برای سیستم وجود دارد که مدام اتفاق میافتند. بنابراین ما به این نتیجه رسیدم که قطعا در سیستمهای آشوبناک میتوان این حرکتهای متناوب را دید.
آشوب کوانتومی
این ایدهی جالبی است، از آنجا که اگر بخواهید آن مدارها (ترازها) را با استفاده از روشهای کلاسیک به دست آورید، کار به مراتب سختی خواهدبود، چون که سیستمهای آشوبناک میتوانند به قدری ناپایدار باشند که اگر ،فقط به صورت عددی، بخواهید مدارهای متناوب مشخصی را از بین آنها پیدا کنید کار غیرممکنی خواهد بود، فقط به این خاطر که آشوبناک است. ولی این کار را طبیعت برای شما انجام میدهد! یعنی طبیعت مانند یک کامپیوتر کوانتومی عجیب و غریب رفتار میکند، انگار طبیعت یک سیستم کوانتومی است که مدارهای متناوب کلاسیک را در منطقه آشوب محاسبه میکند. ما چیزهای بسیار زیادی از این مدارها یاد گرفتیم، به عنوان مثال با استفاده از روشهای مکانیک کوانتومی میتوانیم رفتار کلاسیک سیستم را پیشبینی کنیم و نظم موجود در حرکت را پیدا کنیم که در غیر این صورت امکان آن وجود ندارد. پس با این تعبیر، مکانیک کوانتومی از شر آشوب نجات یافته است و به ما چیزهایی از یک سیستم آشوبناک میگوید. چیزی که واقعا از سیستمهای آشوبناک میدانیم و بسیار جالب است، وجود این مدارهاست. بنابراین ما در تلاش هستیم که بفهمیم مکانیک کوانتومی چه چیزهایی به ما میگوید و فهمیدهایم که چیزهای زیادی به ما میگوید! همانگونه که ما و دیگران مطالعاتمان را معطوف به آشوب کوانتومی کردیم، بیشتر و بیشتر گیج میشدیم که به دنبال چه چیزی هستم؟! سوالی که قرار است به آن جواب دهیم کدام است؟! یک سوال این است که مشخصههای یک سیستم کوانتومی که بازتاب کنندهی رفتار کلاسیک یک سیستم آشوبناک است چیست؟! ما هم اکنون یک جواب برای این سوال داریم. سوال عمیقتر این است که اصولا مکانیک کوانتومی جایی برای آشوب ندارد، به هر سیستم کوانتومی که نگاه کنید گونهای از یک سیستم محدود در جعبه است و اگر به جوابهای آن بنگرید، همهی آنها متناوب هستند. شما یک برهمنهی از تابعموجهای مختلفی که هر کدام با یک فرکانسی در حال نوسان هستند در نظر میگیرید، مهم نیست که چه تعداد، نتیجهی نهایی یک حرکت متناوب است. اما در سیستمهای آشوبناک، معمولا خبری از حرکتهای متناوب نیست، شاید حالتهای خاصی وجود داشته باشد، اما اغلب حرکتها این گونه نیستند. بنابراین اینگونه به نظر میرسد که مکانیک کوانتومی در توجیه آشوب کلاسیک ناتوان است. ولی ما میدانیم که مکانیک کوانتومی، مکانیک کلاسیک را در برگرفته است. ما دوست داریم که بر این اعتقاد بمانیم که باید راهی وجود داشته باشد به طوری که هر حرکت کلاسیکی که میبینیم را توصیف کنیم. ما به معمایی رسیدهایم که به نظر میرسد، علیالاصول به خوبی طرح نشده است! به هرحال، برای داشتن یک توضیح شفاف برای آن در حال تلاش هستیم.
یکی از پیشتازان این زمینه، مایکل بری، فیزیکدان برجستهی انگلیسی، اصطلاح «Quantum Chaology» به جای «آشوب کوانتومی» معرفی کرد و من فکر میکنم که اصطلاح خوبی است و به معنی آن دسته از پدیدههای کوانتومی است که با حرکت کلاسیک مرتبط هستند ولی به خودی خود آشوب نیستند. با این وجود، هنوز مردم با اصطلاح «آشوب کوانتومی» مشکل دارند و نمیدانند که به چه معناست!
یلدا به زودی فرامیرسه و بعد از اون زمستون شروع میشه. خوبه که ما گیکهای علومپایه هم به مناسبت اومدن زمستون یه حرکت باحالی بزنیم و چه حرکتی باحالتر از درست کردن برفدانهی سه فیزیکدان و نوبلیست دوستداشتنی:آلبرت آینشتین، ماری کوری و اروین شرودینگر.
(منظور از برفدانه یه چیزی شبیه برفدانه کخ هست که برفدانه کخ هم یک موجود ریاضی شبیه برفه دیگه! نگاه کنید بهمقدمهی پست فرکتالها)
«مجله تقارن – symmetry magazine» به افتخار این سه دانشمند بزرگ (که دنیا رو جای بهتری برای زندگی کردند) کارجالبی کرده و طرحواره یا الگوهایی رو برای دانلود گذاشته که بعد از چاپشون با یک سری تا زدن و قیچی کردن – البته با دقت و حوصله کافی! – بتونید برفدانههای این سه نفر رو بسازید و احتمالا به درخت کریسمستون آویزون کنید یا اینکه مثل من بذاریدش لای دفترتون و هر کسی رو که دیدید با کلی آبوتاب براش تعریف کنید که این چیه و چه جوری درست میشه 🙂
شاید اون رابطهی همارزی مادهو انرژی معروفتر از چهره آینشتین باشه ولی ما دوست داریم که از چهرهی آلبرت استفاده کنیم! به یاد بیاریم کهنسبیت عام، نسبیت خاص، اثر فوتوالکتریک و حرکت براونیحداقل چیزهایی هست که آینشتین برای ما به ارمغان اورده!
تصویر ماری کوری همراه علامت خطر «پرتوزایی» به خاطر فعالیت زیادش روی این پدیده عجین شده! پس توی طرحوارهی ماری کوری هم باید این علامت پیدا بشه! به یاد بیاریم که ماری کوری اولین خانم برندهی جایزهی نوبل در فیزیک هست. ایشون علیرغم زندگی مشقت باری که داشته تنها کسی هست که علاوهبر نوبل فیزیک(۱۹۰۳) برندهی نوبل شیمی(۱۹۱۱) هم شده! واپاشی هستهای، پولونیم (عنصر) و رادیم (عنصر) حداقل چیزهایی هست که این خانم برای ما به جا گذاشته!
اروین شرودینگره و گربهی معروفش! نگاه کنید به پست«ماجرای گربهی شرودینگر چیه»پس توی طرحوارهی شرودینگر باید جایی هم برای گربهش در نظر بگیریم! گربهای که نه معلومه زندهست و نه معلومه مردهست 🙂
به یاد بیاریم که شرودینگر مکانیک موجی رو ساخت و سهم عمدهای تو پیشرفت مکانیک کوانتومی داشت.
به سادگی طرحوارهها رو دانلود کنید،چاپشون کنید و با استفاده الگویی که مشخص کرده تا بزنید. قسمتهای خاکستری رو جدا کنید. (مطمئین بشید که همهی لایههای کاغذ رو جدا کردید.) بعد از اون تاهایی که زدید رو باز کنید و از برفدانهی فیزیکیتون لذت ببرید. راستی موقع برش زدن مواظب دستاتون باشید!
این ویدیو هم میتونید ببینید و البته بیشتر بخندید تا اینکه چیزی یاد بگیرید:
برخی معتقدند که قلب مکانیک کوانتومی «اصل عدمقطعیت» هایزنبرگ هست. این اصل بیان میکنه که در مکانیک کوانتومی، صرف نظر از خطاهایی که ممکن هست بهخاطر وسایل اندازهگیری و یا هرچیز دیگه پیشبیاد، همیشه یک عدم قطعیتی برای بعضی از کمیتها وجود داره که به هیچ وجه نمیشه از شرشون خلاص شد. به طور ویژه اصل عدم قطعیت بیان میکنه که حاصل ضرب عدم قطعیت «مکان» و «تکانه»ی یک ذره بیشتر از یک مقدار ثابت است:
با این وجود اگر طالب این باشیم که مکان ذره رو بهتر بدونیم اطلاعاتمون از تکانهی ذره کمتر میشه و همین طور اگر بخواهیم از تکانه ذره اطلاعات بیشتری کسب کنیم باید قید دونستن اطلاعات زیاد مکان رو بزنیم. به عبارت دیگه،دونستن دقیق مکان و تکانه، به طور همزمان، در مکانیک کوانتومی غیرممکنه! این عدمقطعیت همینطور سبب شده تا خیلیها به صورت فلسفی در مورد «چرایی» این اصل اندیشه کنند و بحثهای مفصلی رو راه بیاندازند!
بگذریم! دعوتتون میکنم که این ویدیو رو با عنوان «اصل عدمقطعیت هایزنبرگ چیه؟» ببینید:
«هر چیزی که ما آن را واقعی میپنداریم، از چیزهایی ساخته شده که نمیتوانیم آنها را واقعی قلمداد کنیم. اگر مکانیک کوانتومی شما را عمیقا شوکه نکرده، هنوز آن را نفهمیدهاید!» نیلز بور
در مورد مکانیک کوانتومی حرف و نقلهای فراوانی وجود داره که معمولا هر فیزیکپیشهای از اونها مطلع هست. واقعیت اینه که مکانیک کوانتومی گیجکننده هست ولی درسته، کار میکنه! خلاصه اینکه باید مکانیک کوانتومی رو یاد گرفت و ازش استفاده کرد. کتابهای زیادی با رویکردها و سطوح مختلفی نوشته شده و هر کسی میتونه بسته به نیازش یکی از اونها رو تهیه کنه و مطالعه کنه. ولی اگر دنبال یک دوره (کورس) خوب و معتبر برای مکانیک کوانتومی هستید به شما دورهی مکانیک کوانتومی (۱) امآیتی رو برای شروع معرفی میکنم.
یک دورهی ۲۴ جلسهای (هر جلسهش تقریبا ۱ساعت و ۲۰ دقیقه است) که دیدنش حتما پر از سود و فایده خواهد بود برای هرکسی که دنبال یادگیری مکانیک کوانتومیه! استاد این درسAllan Adams ، فوقالعاده این درس رو ارائه میکنه (متاسفانه ما از این قبیل اساتید پرانرژی خیلی خیلی کم داریم توی دانشگاههامون.)
تصویری از کلاس کوانتوم (۱)
به سایتMIT OCW برید و اطلاعات تکمیلی این دوره رو ببینید.
چندوقت بود میخواستم راجع به این «گربهی شرودینگر» یه چیزی بنویسم، بگم چیه و ماجرای مطرح کردنش چیه تا اینکه کاملا تصادفی، بین ویدئوهای Ted-ed یه ویدئوی خوب دیدم. سورپرایز خیلی خوبی بود! برای همین شروع کردم به تهیهی زیرنویس فارسی برای اون ویدئو تا توی سیتپور منتشرش کنم و همه با هم ببینیمش و کلی کیف کنیم 😉
خیلی از آدمها دل خوشی از ریاضیات ندارند. مثلا شخصا با آدمهای زیادی رو به رو شدم که میگند: «ما از فیزیک خیلی خوشمون میاد ولی به خاطر ریاضیاتش ازش فاصله میگیریم!» اینکه فیزیک، دستش توی دست ریاضیات بوده و هست رو نمیشه انکار کرد ولی خیلی از او اوقات میشه خیلی از مفایهم فیزیکی رو بدون استفاده از ریاضیات، مخصوصا ریاضیات پیچیده مطرح کرد. یکی از کسانی که همیشه به بهترین شکل ممکن این کارو انجام داده، ریچارد فاینمن هست! ریچاردفاینمن معروفه به بهترین معلم فیزیک. کسی که مفاهیم رو برای شما به بهترین شکل ممکن توضیح میده 🙂 به قول ویکی پدیا، شاید قابل دسترسترین کار فنی فاینمن برای هر علاقهمندی به فیزیک، «درسگفتار های فیزیک» اون هست. درسگفتارهای فاینمن توی ۳ جلد سالهاست که چاپ میشه و میشه بگی کامل ترین و جذاب ترین دوره ی فیزیک حساب میشه.
شش قسمت از این درسگفتارها جدا شده و تحت عنوان کتاب «شش قطعه ی آسان،مبانی فیزیک به روایت ریچارد فاینمن» چاپ شده. توی این کتاب خبری از ریاضیات نیست و سراسر کتاب حرفهای جالب و مهیج در مورد پدیده های فیزیکیه. کتاب به خوبی به فارسی ترجمه شده و خوندنش واقعا لذت بخشه. در فصل اول کتاب، در مورد اتم ها صحبت شده و اینکه به کمک این ذرات چه جوری میشه دنیا رو توصیف کرد! توی فصل بعد فاینمن در مورد اصول فیزیک حرف میزنه و یک مروری بر روی فیزیک از قبل ترها تا به امروز میکنه. توی فصل سوم فاینمن در مورد رابطه ی فیزیک با بقیه علوم حرف میزنه، رابطه فیزیک با: شیمی، زیست شناسی، نجوم، زمین شناسی، روان شناسی و … حرف میزنه! این قسمت کتاب فوق العاده ست! چند قطعه از این قسمت رو بخونید:
«یکی از مهمترین موفقیت های نجوم کشف سرچشمه ی انرژی ستاره ها بوده است، یعنی همان منبعی که دوام سوختنشان را تضمین میکند. یکی از کسانی که این را کشف کرد، شب بعدش که فهمیده بود درخشش ستاره ها باید به خاطر وقوع واکنش های هسته ای در آنها باشد، با همسرش به گردش رفته بود. زن میگوید: «می بینی ستاره ها چقدر قشنگ می درخسند؟» و مرد میگوید: «بله، و درست همین الان من در دنیا تنها کسی هستم که میداند چرا میدرخشند.» زن فقط میخندد! لابد اینکه شوهرش در آن لحظه تنها کسی است که علت درخشش ستاره ها را میداند برایش زیاد اهمیتی نداشته است. خب، غم انگیز است که آدم تنها بماند، ولی چه می شود کرد که دنیا معمولا همین طوری است!»
«شاعران گفتهاند که علم، زیبایی ستارگان را ضایع میکند. چونکه آنها را صرفاً کرههایی از اتمها و مولکولهای گاز میداند. اما من هم میتوانم ستارهها را در آسمان شب کویر ببینم و شکوه و زیباییشان را حس کنم. میتوانم این چرخ و فلک را با چشم بزرگ تلکسوپ پالومار تماشا کنم و ببینم که ستارهها دارند از همدیگر، از نقطهی آغازی که شاید زمانی سرچشمهی همگیاشان بوده است، دور میشوند.گمان نمیکنم جستجو برای فهمیدن این چیزها، لطمهای به رمز و راز زیبایی این چرخ و فلک بزند. راستی شاعران امروزی چرا حرفی از این چیزها نمیزنند؟ چه جور مردمانی هستند این شاعران که اگر ژوپیتر خدایی در هیئت انسان باشد، چه شعرها برایش که نمیسرایند، اما اگر در قالب کرهی عظیم چرخانی از متان و آمونیاک باشد، سکوت اختیار میکنند؟»
«یک شاعری گفته است: «عالم همه نهفته در جام باده ای است.» احتمالا هیچ وقت نخواهیم فهمید که این حرف را به چه منظور زده است، چون شاعران معمولا منظورشان این نیست که مردم از گفته هایشان سر در بیاورند. اما این درست است که اگر به جام شرابی خیلی از نزدیک نگاه کنیم، همه عالم را در آن می بینیم،. آنجا پر از پدیده های فیزیکی است: مایع پر پیچ و تابی که دارد به مقتضای نوع مایع و دمای هوا کم کم تبخیر می شود؛ بازتاب های نور در جام؛ و اتم هایی که به کمک تخیلمان می توانیم وجودشان را حس کنیم. شیشه خود جام در واقع نوعی عصاره ی سنگ های زمین است و در ترکیب آن می توانیم به رازهای عمر و قدمت عالم، و حتی تکامل ستاره ها پی ببریم. چه ملغمه ی عجیب و غریبی از مواد شیمیایی که در شراب نیست؟ شراب چه طور شراب شده است؟ مخمر، آنزیم، دُرد و محصولات آنها. از همین شراب می شود یک چیز بسیار کلی استباط کرد: کل حیات «تخمیر» است. درک شیمیایی شراب بدون آگاهی از کشف لویی پاستور -همان کشفِ موجوداتِ عامل اغلب بیماری ها – ممکن نیست. چه سرزنده و جوشان است این شراب، که موجودیتش را چنین به آگاهی نظاره گرش اعلام میکند! اگر مغز کوچولوی ما،محض راحتی خودش، این جام شراب را، این عالم را به بخش هایی تقسیم میکند – به فیزیک، زیست شناسی، زمین شناسی، اخترشناسی، روان شناسی و غیره – یادتان باشد که طبیعت خودش از آن خبر ندارد! پس بیایید قطعه ها را دوباره به هم وصل کنیم، تا فراموشمان نشود که در اصل چه چیزی و برای چه کاری بوده است. بگذارید یک کیف آخر هم به ما بدهد: چه طور است جام باده را سربکشیم و فعلا بی خیال!»
در فصل ۴ کتاب، پایستگی انرژی به زیبایی مطرح شده. بیان فاینمن فوق العاده است و به خاطر مثال های ساده ای که میزنه همه نوع خواننده ای رو پای کتاب نگه میداره! قسمت بعد کتاب که به نظر من بهترین فصلشه، نظریه ی گرانش هست. حرکت سیاره ها،
قوانین کپلر، قانون گرانش نیوتون، گرانش جهانی و قدری هم نسبیت به بهترین شکل ممکن توضیح داده شده! خبری از ریاضیات پیچیده نیست ولی فاینمن کاملا با مهارت خارق العاده ای این مباحث رو گفته! من که لذت بردم! فصل آخر کتاب هم در مورد کوانتوم هست. شاید این قسمت کمی سخت تر از بقیه به نظر برسه، مخصوصا اگه سرو کار زیادی با کوانتوم قبلا نداشته اید، به هرحال کوانتومه دیگه! ولی باز هم شیوه ی بیان کوانتوم توی این کتاب از بهترین هاست.
در کل این کتاب بسیار هیجان انگیز و پرفایده ست. چه شما دانشجوی فیزیک باشید، چه یک فردی که فقط دوست داره ببینه دنیا چه جوری کار میکنه، پیشنهاد میکنم این کتاب کمتر از ۲۰۰ صفحه ای رو حتما بخونید!
امیدوارم ما بقی آثار فاینمن رو بخونم و تجربه مطالعه ی اونا رو هم بگم! یا شاید هم شما بخونید و بگید 🙂
وی در پروژهٔ ساخت بمب اتم مشارکت داشت و بعدها یکی از افراد گروهی بود که به بررسی واقعهٔ انفجار فضاپیمای چلنجر پرداخت. ریچارد فینمن در سال ۱۹۵۹ در انجمن فیزیک آمریکا در سخنرانی مشهور خود به بررسی بعد رشد نیافتهٔ علم مواد پرداخت و توجه دانشمندان را به توانایی بشر برای دست کاری مواد در مقیاس اتمی جلب نمود. سخنرانی که میتوان آنرا اولین بحث در زمینه فناوری نانو دانست.
همچینین وی به دلیل ماجراجوییهای فراوانش که در کتابهای «حتماً شوخی میکنید آقای فاینمن؟» و «چه اهمیتی میدهید که مردم دیگر چه فکر میکنند؟» به تفصیل راجع به آنها صحبت شده، مشهور است.
ایشون سخنرانی جالبی در مورد اینکه «علم چیست؟» در پانزدهمین گردهمایی معلمان ملی علوم در نیویورک (سال۱۹۶۶) ایراد کردند که سه سال بعد از اون در جلد هفتم ژورنال «معلم فیزیک» منشتر شد.
خواندن این سخنرانی خالی از لطف نیست! شما می تونید به صورت pdf دانلودش کنید یا اینکه به قسمت«ادامه خواندن» برید و اون رو بخونید!