در سال ۱۹۲۹ ادوین هابل، با کشف جنجالی که انجام داد، درک بشر از جهان پیرامونش را دستخوش تغییراتی اساسی کرد. در قرن نوزدهم میلادی، اخترشناسان اجرام سماوی را بسته به اینکه به نظر، شبیه نقطه میرسند یا لکهای محو و یا در حال حرکت هستند یا ساکن، به چهار دسته تقسیم و نامگذاری میکردند:
متحرک | ساکن | |
لکهی محو | دنبالهدار | سحابی |
نقطهای | سیاره | ستاره |
در آن زمان تصوری از کهکشانهای دیگر نبود و همهی جهان قابل مشاهده، محدود به کهکشان راه شیری میشد. در این دستهبندی، کهکشانهای امروزی نیز جزو سحابیها بهشمار آمدهاند.
در سال ۱۹۱۲ میلادی، وِستو اسلیفر که در پی کشف مواد تشکیل دهندهی چندی از درخشانترین سحابیهای مارپیچی بهوسیلهی طیفسنجی بود، متوجه انتقال در طیف این اجرام شد. این انتقال مربوط به اثر دوپلر بوده و بدین معنی است که جسم مورد نظر نسبت به ناظر در حال حرکت است. اگر این انتقال به سمت طول موجهای بلندتر باشد، به آن «انتقال به سرخ» گفته میشود و جسم در حال دور شدن است. بالعکس، اگر انتقال طیف به سمت طول موجهای کوتاهتر باشد، «انتقال به آبی» گفته میشود و جسم در حال نزدیک شدن به ناظر است. از میزان این جابجایی میتوان به سرعت جسم پی برد. اسلیفر با محاسبهی سرعت این سحابیهای مارپیچی دریافت که آنها با سرعتی بسیار بیشتر از سرعت ستارگانی که قبلا اندازهگیری شده بود در حال حرکت بوده و اغلب آنها، در حال دور شدن از ما هستند.
در سال ۱۹۲۳ میلادی، ادوین هابل، ستارهشناس آمریکایی، با استفاده از تلسکوپ ۲٫۵ متری هوکر در رصدخانهی ویلسن، متغیرهای قیفاووسی واقع در چندین سحابی مارپیچی که از آن جمله سحابی آندرومدا بود را مورد بررسی قرار داد. (متغیرهای قیفاووسی نوعی از ستارگان متغیر هستند که میتوان با دانستن دوره تناوب درخشندگیشان، فاصلهی آنها تا زمین را محاسبه کرد.) هابل دریافت که این فواصل خیلی بیشتر از آنست که بتوانند درون کهکشان راه شیری باشند. درواقع این کشف، اثباتی بود برای این موضوع که کهکشان ما با تمام شکوهش تنها یکی از کهکشانهای سرگردان در هستی است.
دو سال بعد، وی با کمک داده های اسلیفر، نمودار سرعت بر حسب فاصلهی کهکشانها را رسم کرد و به نتیجهای شگفتانگیز رسید: سرعت با فاصله، رابطهای خطی و مستقیم دارد(قانون هابل)؛ درواقع کهکشانها هرچه دورتر باشند با سرعت بیشتری از ما دور میشوند و این یعنی جهان در حال انبساط است!
ضریب تناسبی که در قانون هابل وجود دارد، معروف به ثابت هابل یا به بیانی بهتر، پارامتر هابل است. این کمیت جزو مهمترین پارامترهای کیهانشناسی است که برای تعیین نرخ انبساط جهان و ویژگیهای اساسی تحول کیهان نقش ایفا میکند. امروزه نیز دانشمندان به دنبال افزایش دقت آزمایشها برای اندازهگیری پارامتر هابل هستند تا بتوانند مدلهای کیهانشناسی را بهتر ارزیابی کنند. به عنوان مثال، در ماه ژانویهی امسال، دانشمندان ناسا و اسا(ESA) اعلام کردند که طبق مشاهدات تلسکوپ فضایی هابل، کیهان با سرعتی ٪۵ تا ۹٪ بیشتر از چیزی که انتظار میرفت در حال انبساط است.
در سال ۱۶۸۷ میلادی، آیزاک نیوتن، در کتاب معروف خود موسوم به “اصول ریاضی فلسفه طبیعی” برای اولین بار بطور مشخص اصل کیهانشناسی را مطرح کرد. طبق این اصل، جهان همگن و همسانگرد است؛ به این معنی که اولا جهان در همهی جهات یکسان است(همسانگرد). ثانیا برای هر نقطهای در جهان این ویژگی صدق میکند(همگن). در واقع این اصل مبین دیدگاه جهانبینی کوپرنیکی است که ما در عالم، حداقل بطور متوسط، هیچ جایگاه خاصی نداریم. امروزه با استفاده از مشاهدات رصدی، علیالخصوص تابش زمینه کیهانی، میدانیم که این اصل برای مقیاسهای به اندازه کافی بزرگ، کاملا صادق است.
شاید قانون هابل به نظر با اصل کیهانشناسی در تضاد باشد؛ چرا که همه کهکشانها در حال دور شدن از ما هستند و گویی که ما در مرکز جهان قرار داریم. در پاسخ باید گفت که انبساط کیهان نه تنها برای ما، بلکه برای هر نقطه دیگری در جهان اتفاق میافتد. برای روشن شدن موضوع، بادکنکی را در نظر بگیرید که مورچه هایی روی آن در حال حرکت هستند. اگر این بادکنک را باد کنیم، هر کدام از مورچه ها اینطور احساس میکند که مابقی مورچهها در حال دور شدن از آن هستند. با بیشتر شدن فاصلهی مورچهها از یکدیگر، اثر انبساط بادکنک بیشتر شده و با سرعت بیشتری از یکدیگر دور میشوند.
در سال ۱۹۸۸ میلادی، دو تیم تحقیقاتی که بهطور همزمان در حال مطالعه بر روی انتقال به سرخِ ابرنواخترهای نوع Ia بودند، به کشفی بزرگ دست یافتند. (ابرنواخترهای نوع Ia نوع خاصی از ابرنواخترها هستند که برای تعیین فواصل کیهانی تا چند صد مگا پارسک مورد استفاده قرار میگیرند). آنها هر یک بطور مستقل دریافتند که کیهان، در حال انبساط شتابدار است. درواقع نهتنها عالم در حال منبسط شدن است، بلکه سرعت این انبساط نیز در حال افزایش است. به خاطر این کشف بزرگ، جایزه نوبل فیزیک سال ۲۰۱۱ بهصورت مشترک به سه نفر از نمایندگان این پروژه، به نامهای آدام ریس، سل پرلموتر و برایان اشمیت، داده شد.
تا قبل از کشف این موضوع، کیهانشناسان تصور میکردند که انبساط جهان کند شونده بوده و رفته رفته از سرعت انبساط کاسته میشود تا سرانجام به سمت صفر میل کند. برای جهانی با انبساط تندشونده در چارچوب نظریه نسبیت عام، میتوان به وسیله یک مقدار مثبت از ثابت کیهانشناسی که معادل با انرژی خلا مثبت یا همان انرژی تاریک است، آن را توصیف کرد. این مدل موسوم به «مدل لاندا سی دی ام» میباشد. البته مدلهای دیگری نیز میتوان در نظر گرفت. با این وجود، این مدل بهدلیل همخوانی با دادهها، تاکنون با اقبال بیشتری روبرو بوده است.