بعد از مدتها، فرصتی پیش اومد تا با مهدی در مورد وبلاگنویسی و روایتگری در علم گپ بزنیم. ویدیوی این گفتوگو ضبط شده و در ادامهی این نوشته میتونید ببینیدش. بهطور کلی در مورد این حرف زدیم که چرا وبلاگنویسی مهمه، منظورمون از روایتگری در علم چیه و اشارههایی هم داشتیم به تجربههامون در سیتپور. حین این گپ و گفت یک سری وبلاگ معرفی شد و یک سری ایده و ترفند برای شروع وبلاگنویسی که سعی میکنم اینجا به اونها اشاره مختصری کنم.
وبلاگهایی که شخصا دنبال میکنم رو با توجه به سطح مطالبشون لیست کردم. منظور از «عمومی» یعنی مناسب هر علاقهمندی بدون در نظر گرفتن پیش زمینه خاصی هستند. «کمی فنی» یعنی باید دانش عمومی از ریاضیات و فیزیک داشته باشید. مثلا دانشجوی کارشناسی این رشتهها باشید. «فنی» یعنی نیاز به دونستن پیشزمینههای خاص در فیزیکی یا ریاضی هست. «خیلی فنی» هم یعنی باید دانشجوی تحصیلات تکمیلی باشین دستکم!
برای زندگی روزمره و بیشتر برای جنبههای عمومی مسئله:
تجربه من از دوران کارشناسی ارشد سیستمهای پیچیده در دانشگاه شهید بهشتی و دکتری علوم کامپیوتر در دانشگاه آلتو چیزهای مختلفی بهم یاد داد. شاید بعضی از این تجربهها به کار شما هم بیاد اگر که به تازگی دوران کارشناسی ارشد یا دکتری خودتون رو در زمینه سیستمهای پیچیده شروع کرده باشید.
تا جایی که میتونید با سواد بشید.
در هر دانشگاهی، یک سری درس ارائه میشه که شما موظف هستید که بخشی از اونها رو بگذرونید. به نظرم چندان در برابر عناوین اون درسها مقاومت نکنید. اینکه من قراره سیستمپیچیده بخونم پس نباید کوانتوم پیشرفته بگذرونیم یا درس ماده چگال پاس کنم یا نظریه میدان به من چه اصلا، حرفهایی هست که زیاد شنیده میشه و به نظر من همهشون نگاههای اشتباهی رو معرفی میکنند. تا جایی که میشه سعی کنید از این فرصتها برای یادگیری چیزهای مختلف استفاده کنید. خوبه که آدم یکبار برای همیشه خیلی عمیق مکانیک کوانتومی رو یادبگیره و بدونه فیزیک ماده چگال سراغ چه چیزههایی میره. اصلا اشکالی نداره که یک بار با نظریه میدان روبهرو بشید؛ اگه الان روبهرو نشید شاید دیگه هیچ موقع این فرصت رو پیدا نکنید که این مطالب رو با حوصله یادبگیرید. حواستون باشه سواد آدمها با کتابخوندن و سر کلاس رفتن و تمرین حل کردن به دست میآد. وقت زیادی بذارید در ترمهای اول دورهتون برای اینکه باسواد بشید. اگر فکر میکنید که استادتون خوب درس نمیده یا به هر دلیلی از کلاسی راضی نیستید سعی کنید از اینترنت استفاده کنید.
یک روحیه مهم توی زندگی حرفهای خصوصا پژوهش بین رشتهای اینه که یادگرفتن چیزای تازه کار سختی نیست. همیشه میشه چیزای جدید یادگرفت. در پژوهش هنر اینه که سوالای خوب بتونی بپرسی. بعد برای جواب دادن به سوالت، هر چیزی که از هر رشته یا موضوع یا زمینه هست رو در سریعترین زمان ممکن به قدر لازم یادبگیری. این چهار درس طلایی از واینبرگ در مورد پژوهش رو بخونید.
مستقل از حرفهای بالا، یه سری چیزها رو باید خوب بدونید:
احتمال زیاد در دوره لیسانس هیچ موقع شما درست حسابی کد نزدید. اما از الان به بعد نه تنها باید زیاد کد بزنید بلکه باید «درست» هم کد بزنید؛ کد شما باید بهینه و خوانا باشه! لطفا به جای غر زدن و بازگو کردن این حقیقت که ای بابا ما قبلا کلاس برنامهنویسی نداشتیم و این جور حرفا بچسبید به زندگی علمیتون و تلاش کنید که از فرصتهای پیش اومده برای بهتر شدن استفاده کنید تا بد و بیراه گفتن به زمانه! پیشنهاد میکنم با پایتون یا سیپلاسپلاس شروع کنید و بعدا سراغ زبانهای دیگه برید، مثل ژولیا! کورس پایتون برای همه و کورس پایتون برای پژوهش برای شروع خوبه. سعی کنید این مدت جوری کد بزنید که بعد از فارغالتحصیلی اگه خواستید از دانشگاه فاصله بگیرید، توی صنعت (بازار) کار گیرتون بیاد! سعی کنید تمرینهای جالب برنامهنویسی انجام بدین و خلاصهای از کارتون رو به همراه کدهاتون روی گیتهاب یا جاهای این شکلی بذارین. این سبب میشه که در آینده، سندی داشته باشین برای اینکه نشون بدین چقدر برنامهنویس خوبی هستین.
عمیق بشید
بالاخره شما موضوعی خواهید داشت و مسئلهای برای پژوهش. تا جایی که میتونید در مورد اون حوزه اطلاعات کسب کنید. مطالب پیرامونش رو یادبگیرید، چهرههای شاخص اون حوزه رو بشناسید،کنفرانسهای مربوط در سراسر دنیا رو دنبال کنید و مراقب مسیر تحول موضوع پژوهشتون باشید. لزومی نداره شما وفادار باشید به جریانهای اصلی، ولی همیشه جریانهای اصلی ارزش خودشون رو دارن. مقالههای مروری کلیدی رو پیدا کنید. زمانی که مقالهای میخونید، سعی کنید گزارهها رو دونه به دونه بفهمید. روابط رو اثبات کنید و شبیهسازیها رو انجام بدین خودتون. از چت جیپیتی و هر ابزار دیگهای استفاده کنید اما هیچ موقع خودتون رو گول نزنید!
دانشجوی خوب کارشناسی ارشد بعد از تموم شدن دورهش میدونه که کجا باید دنبال موقعیت دکتری باشه. اگه به جای اینکه حرفهای عمل کرده باشین، سر خودتون رو شیره مالیده باشید اون موقع سرتون حسابی بیکلاه میمونه. اگه هم دانشجوی دکتری در این وضعیت باشه که دیگه وای به حالش!
تماشاچی نباشید!
مثل عمده دانشجوها بیتفاوت نباشید! فعال باشید، سوال بپرسید، خودتون و بقیه رو به چالش بکشید. جو گیر نباشید ولی در کنفرانسهای مختلف شرکت کنید. سعی کنید توی جلسات هفتگی فعالانه شرکت کنید. ژورنال کلاب راه بندازین. با بچههایی که سرشون به تنشون میارزه جمع بشین و هفتگی مقالات مهم رو بخونید. در موردشون بحث کنید، حرف بزنید و تلاش جدی داشته باشید که خودتون رو جزوی از جامعه جهانی بدونید!
این جزئیات هم مهمه:
یه سری چیزها هم هست که باید بهشون توجه کنید. مثلا انتظار از شما اینه که دیگه بتونید خوب انگلیسی حرف بزنید و خوب بنویسید. برای همین به فکر باشید! راههای مختلفی هم هست، سرچ کنید.
نوشتن مهمه. گاهی باید به استاد راهنماتون گزارش بدین، گاهی باید مقاله بنویسید و در نهایت پایاننامه خواهید داشت. جوری بنویسید که مردم احساس خوبی از نوشته شما پیدا کنند.
یاری ساراماکی نکتههای جالبی در مورد این چیزها داره، وبسایتش رو ببینید. در مورد ارائه دادن هم سعی کنید حرفهای باشید؛ هم از نظر ظاهر و هم از نظر محتوا. این نوشته رو بخونید.