«در ۱۹۸۱ میلادی، مدل تورم توسط آلن گوت، برای پاسخ به چند مشکل اساسی در نظریه مهبانگ داغ، ارایه شد.»
نظریه مهبانگ داغ از جهات زیادی، یک نظریهی موفقیتآمیز بوده و همخوانی زیادی با مشاهدات رصدی داشته است که بهطور خلاصه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- گسترش کیهان
- وجود تابش زمینه کیهانی و توصیف طیف آن
- فراوانی عناصر سبک در کیهان(دوران هسته سازی)
- اینکه سن پیش بینی شدهی کیهان، قابل مقایسه با اندازهگیریهای مستقیم انجام شده روی سن اجرام درون آن است
- و اینکه با وجود داشتن بینظمیهای موجود در تابش زمینهی کیهانی، میتوان توصیف قابل قبولی برای رشد ساختار در کیهان به وسیلهی رمبش گرانشی داشت.
مسأله افق
اما با وجود این موفقیتها، نظریهی مهبانگ داغ نمی تواند به چند پرسش اساسی پاسخ دهد؛ اول آنکه چرا کیهان در مقیاسهای بزرگ تا این اندازه همگن و همسانگرد است؟ با نگاه کردن به طیف تابش زمینهی کیهانی میتوان دریافت که نقاط مختلف آسمان، با دقت زیاد(از مرتبهی یک در صد هزار)، در همهی جهات دارای ویژگیهای کاملا یکسان هستند. به طور معمول برای آنکه دو جسم شبیه به هم باشند، باید زمانی با یکدیگر در تماس بوده باشند تا اصطلاحا به تعادل گرمایی برسند. به عنوان مثال وقتی یک لیوان چای داغ را در محیط اتاق قرار دهید، پس از مدتی با محیط همدما شده و به تعادل گرمایی میرسند. اما دو نقطه در جهت مقابل یکدیگر در آسمان که نورشان از دوران واجفتیدگیِ نور و ماده به ما میرسد، نمیتوانند روزی در تماس با هم بوده باشند؛ چرا که نور هر یک، از آن زمان تا به حال در راه بوده تا تنها به نقطهای که ما قرار داریم برسد.
حال آنکه حداقل به همان اندازه زمان نیاز بوده است تا بتواند با نقطهی دیگر برهمکنش داشته باشد. البته با انجام محاسبات، میتوان نشان داد که حتی دو نقطه در فاصلهی زاویهای حدود دو درجه در آسمان نیز زمان کافی برای رسیدن به تعادل گرمایی را نداشتهاند؛ زیرا دو نقطه، باید پیش از دوران واجفتیدگی به تعادل گرمایی رسیده باشند. دورهی واجفتیدگی به دورهای گفته میشود که به علت گسترش فضا و در نتیجه کاهش دمای کیهان، انرژی فوتونها به اندازهای کاهش یافته است که از آن پس، فوتونها دیگر با هستههای اتم برهمکنش نداشته و آزادانه در فضا منتشر شده اند. تا پیش از آن، فوتونها به علت پراکندگی زیاد از هستهها، قادر به طی کردن مسافتهای طولانی نبودند. بنابراین از آنجایی که برای برهمکنش دو نقطه با یکدیگر، نور باید مسافت بینشان را بپیماید، نسبت به حالت عادی بعد از این دوره، زمان بیشتری نیاز است تا به تعادل گرمایی برسند. این پرسش که چرا طیف تابش زمینهی کیهانی در همهی جهات تقریبا یکسان است، معروف به مسألهی افق میباشد.
مسأله تخت بودن
پرسش دیگر موسوم به مسألهی تخت بودن، در مورد هندسهی کیهان است. طبق مشاهدات رصدی به خصوص تابش زمینهی کیهانی، جهان تقریبا تخت است. در واقع هندسهی فضا ـ زمان با همان هندسهی آشنای اقلیدسی یا به بیان دیگر متریک مینکوفسکی توصیف میشود؛ طبق نظریهی نسبیت عام انیشتین، فضا ـ زمان میتواند بسته به توزیع چگالی مادهي (یا انرژی) درون آن، دارای انحنا باشد.
اگر چگالی ماده در جهان کمتر از مقدار معینی موسوم به چگالی بحرانی باشد، انحنا منفی بوده و جهان باز است؛ در واقع کیهان تا ابد به گسترش خود ادامه خواهد داد. اگر چگالی کل ماده از چگالی بحرانی بیشتر باشد، انحنا مثبت بوده و اصطلاحا جهان بسته است؛ به عبارت دیگر، گسترش کیهان پس از مدتی متوقف شده و شروع به رمبش میکند تا به نقطهی تکینگی یا مهرُمب برسد. در حالتی که چگالی ماده در کیهان با چگالی بحرانی برابر است، با جهانی تخت رو به رو هستیم که انحنای آن صفر میباشد. همچنین به نسبتِ چگالی کل کیهان به مقدار چگالی بحرانی آن در هر زمان، پارامتر چگالی گفته میشود. طبق تعریف های بالا میتوان به سادگی دریافت، در صورتی که این پارامتر برابر یک باشد، جهان تخت است و اگر بزرگتر یا کوچکتر از یک باشد، به ترتیب انحنای فضا ـ زمان، مثبت و منفی خواهد بود. طبق آخرین دادههای رصدی، مقدار پارامتر چگالی در حال حاضر بسیار به یک نزدیک بوده و جهان با دقت نیم درصد تخت است. با حل معادلات میتوان نشان داد که با گذشت زمان، انحراف از تخت بودن افزایش مییابد، بهطوریکه کوچکترین انحراف از تختی در دوران اولیهی کیهان، خیلی زود به جهانی با انحنای غیر صفر میانجامد. بنابراین با توجه به مقدار کنونیِ پارامتر چگالی، هر چه به زمانهای عقبتر برویم، مقدار این پارامتر به یک نزدیکتر شده و جهان به تخت بودن، نزدیک و نزدیکتر میشود.
مثلا در دوران واجفتیدگی (سیصد و هشتاد هزار سال بعد از مهبانگ)، اختلاف پارامتر چگالی از عدد یک، از مرتبهي یک در صد هزار است. در دوران هسته سازی (یک ثانیه پس از مهبانگ)، این مقدار از مرتبهی یک در یک میلیارد میلیارد بوده و در مقیاسهای انرژی الکتروضعیف (یک هزار میلیاردم ثانیه بعد از مهبانگ)، کیهان با دقتِ یک در هزار میلیارد میلیارد میلیارد، تخت بوده است!
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا کیهان باید با مقدار اولیهای تا این اندازه نزدیک به تخت بودن، آغاز شده باشد. گویی که کیهان دارای تنظیمی ظریف است. هر اختلاف ناچیزی از این مقدار اولیه، میتوانسته به تفاوتی فاحش منجر شده و کیهان را به شکلی دیگر درآورد.
مسأله ذرات یادگاره
این دو پرسش یعنی مسألهی افق و مسألهی تخت بودن، توسط یاکوف بوریسوویچ زلدوویچ، در اوایل دههی ۱۹۷۰ میلادی مطرح شد. وی چند سال بعد، در ۱۹۷۸ میلادی، مسألهی دیگری با عنوان مسألهی تکقطبی مغناطیسی را مطرح کرد که در واقع نوع دیگری از همان مسألهی افق است که در فیزیکِ ذراتِ بنیادین مطرح میشود. طبق پیشبینی نظریههای مدرنِ ذرات، یک سری از ذرات یادگاره که در دوران آغازین کیهان تولید شدهاند، باید در کیهان امروزی نیز وجود داشته باشند. این یادگارهها شامل موارد زیر هستند:
- تکقطبیهای مغناطیسی
- دیوارهای حوزه
- ذرات ابرتقارنی مانند گرویتینو
- میدانهای مُدولی مربوط به ابرریسمانها
هر چند که در ابتدا، مسألهی تکقطبیهای مغناطیسی که از نتایج نظریهی وحدت بزرگ هستند مطرح شد، اما این بحث برای بقیهی یادگارهها نیز برقرار است. تکقطبی مغناطیسی نسبت به ذراتی مانند پروتون بسیار سنگینتر بوده و بههمینخاطر باید در زمانهای نزدیک به ما به صورت غالب در کیهان ما حضور داشته باشند. این در حالی است که تا به امروز هیچ تکقطبی مغناطیسی در جهان مشاهده نشده است!
مدل تورم
سه سال بعد، آلن گوت، مدل تورم را برای پاسخ به مسألهی تکقطبی مغناطیسی پیشنهاد داد. اما خیلی زود مشخص شد که این مدل میتواند پاسخگوی بقیهی پرسشها نیز باشد. ایدهی مدل تورم بسیار ساده است؛ جهانِ خیلی آغازین، دستخوش گسترشی بسیار بزرگ شده است. در واقع در بازهی زمانی ۱۰−۳۶ تا حدود ۱۰−۳۲ ثانیه پس از مهبانگ، کیهان به صورت نمایی گسترش یافته، بهطوری که در این بازهی زمانی بسیار کوتاه، از چیزی بسیار کوچکتر از یک اتم تا حدود اندازهی یک توپ بسکتبال، افزایش حجم پیدا کرده است! گسترش بسیار سریع کیهان در دورهی تورم، موجب شد تا ذرات یادگاره رقیق شوند؛ بدین ترتیب، مقدار آنها در کیهان امروزی قابل اغماض خواهد بود. همچنین دو نقطهای که در حال حاضر در فاصلهي زیاد از یکدیگر قرار دارند، در زمان پیش از تورم، قادر بودهاند در تماس با یکدیگر باشند؛ چرا که تورم باعث دور افتادن آنها از یکدیگر با سرعتی بسیار بیشتر از سرعت نور شده است. بنابراین دو نقطهی به ظاهر غیر مرتبط با یکدیگر در زمان کنونی، پیش از تورم در تعادل گرمایی بودهاند. در مورد مسألهی تخت بودن نیز اینطور میتوان بیان کرد که به علت کشآمدگی زیادِ کیهان در این دوره، هر گونه انحنای اولیهی فضا ـ زمان، به جهانی بسیار نزدیک به جهانِ تخت منجر شده تا آنجا که امروز نیز کیهان تقریبا تخت است. تنها در آیندهای دور است که بار دیگر پارامتر چگالی از مقدار یک فاصله خواهد گرفت.
علاوه بر موارد یاد شده، امروزه میدانیم مدل تورمی، نقش مهمی در توصیف منشأ ساختارها در کیهان و وجود ناهمسانگردیهای موجود در طیف تابش زمینهی کیهانی دارد؛ همانطور که پیشتر اشاره شد، طیف تابش زمینهی کیهانی کاملا همگن نیست، بلکه افت و خیزهای دمایی ناچیزی از مرتبهی یک در صد هزار، در آن مشاهده میشود. احتمالا این افت و خیزها توسط نیروی گرانش تقویت شده و بنابراین مناطقی با چگالی بیشتر و بیشتر به وجود آمدهاند که هستههای اولیه برای اولین ستارگان را تشکیل داده و بعدها منجر به ساختِ ساختارهای بزرگتر مانند کهکشانها، خوشههای کهکشانی و نهایتاً ابرخوشهها در کیهان شدهاند.
طبق مدل تورم، طی این دوره، افت و خیزهای کوانتومی اولیه در خلأ، با کش آمدن کیهان، تبدیل به افت و خیزهای کلاسیک شدند و ناهمسانگردیهای موجود در طیف تابش زمینهی کیهانی را به وجود آوردند.
در پایان، باید به این نکته توجه داشت که مدل تورم به عنوان رقیبی برای نظریهی مهبانگ داغ نیست، بلکه در دوران خیلی آغازینِ کیهان اتفاق افتاده و نظریهی مهبانگ داغ، برای زمانهای بعد از این دوره، با تمام موفقیت هایش در توصیف کیهان، صادق است.