زمانی که من بچهسال بودم، همه جا صحبت از مهندسی مکانیک بود. رایج بود که نون تو مهندسی مکانیکه. تبی که بعدش تبدیل شد به مهندسی برق. اون زمان هر بچه محصلی که درسش خوب بود بی چک و چونه باید میرفت برق. جوری که تقریبا انتخاب اول همه رتبههای برتر کنکور برق خصوصا برق شریف بود. گاهی جامعه حتی بهت اجازه نمیداد که به چیزی جز مهندسی برق فکر کنی. برق فلانجا رو میزدی نشد یه جای دیگه، اگه باز نشد اون موقع یه رشته دیگه. حتی سال ۹۱ که من کنکور دادم هم از همه میشنیدم که چی؟! یعنی برقو نمیزنی؟! نکن! خلاصه که دوران عجیبی بود؛ هم از این جهت که دیوانگی من برای انتخاب فیزیک و بعدش ریاضی برای هیچکس پذیرفتنی نبود هم از این جهت که اصلا برق توی لیست انتخاب رشتهم نبود و این یعنی عباس واقعا عقلشو از دست داده! البته عباس از اول عقلی نداشت که از دست بده. مردم به این توجه نمیکردند!
نکته جالبتر اینه که بعدا مردم مثلا میگفتن ببین فلانی برق خوند و الان فلانجاست! کجا؟ مثلا داره نوروساینس کار میکنه. عمده این آدمها هم خب چون بازار کار مستقیمشون اشباع شده بود مجبور بودن یه راه دیگه برای ارتزاق پیدا کنند. تازه بعد میدیدی خیلیهای دیگه هم که برق نخوندن همونجان دقیقا. منظورم اینه که اینکه طرف توی برق چهار تا انتگرال حل کردن یاد گرفته و بعدا هم مجبور شده کد توی متلب بزنه اسمش نیست مهندسی برق. اسمش هست حواشی رشته برق که تو اکثر مهندسیهای دیگه و حتی علوم پایه هم پیدا میشه. بگذریم.
به هر تقدیر، اون دوران گذشت و تب برق هم خوابید. کمکم مردم شروع کردن درباره این صحبت کردن که ببینید اونقدرا هم درست نبود که همه رو تشویق کنیم برق بخونن! از این حرفا که درسته که باید رویه جامعه رو درک کنیم ولی خوب نیست که کورکورانه دنبالهرو بازار باشیم. شبکههای اجتماعی هم پر شد از این حرفا. تا اینکه خیلی سوسکی همون جوانکهایی که در مذمت دنبالهروی از رویهها و این که نون کجا هست و این حرفا توییتها میزدن و رسالهها در لینکدین منتشر میکردن، یکهو شروع کردن به این که آی ایهاالناس برنامه نویسی یادبگیرین و نون توی دیتا است و … . مثلا یکی از همین تجددگراهای همیشه جوگیر که هنوز کارشناسیش رو هم تموم نکرده بود توییت کرده بود که به بچهم قبل از هر چیزی پایتون یاد میدم. یعنی حتی چند ثانیه فکر نکرده با خودش که شاید پایتون در زمان بچهش وضعیت الانو ممکنه نداشته باشه. بازار داده برای این آدمها دقیقا آشتیزدایی کرد از ماجرای قدیمی «بچهم باید دکتر/مهندس بشه.» خلاصه کماکان سگ میزنه و گربه میرقصه!
این روزها که خبر میاد که شرکتهای بزرگ فناوری مشغول به تعدیل/اخراج تعداد زیادی از کارمندهای خودشون هستن، باز در شبکههای اجتماعی همه با فخرفروشی خاصی مشغول به اشتراک گذاشتن گواهینامههای تموم کردن دوره حلقههای تکرار و تابع در پایتون و همرسان کردن دفترچههای ژوپیتر خوشگلشون هستن. این بد نیست لزوما! بله بنده هم درک میکنم که مهارت برنامهنویسی چقدر مهمه. اگر اجازه بدین باید بگم که کارم اینه! بد اینه که با همون ولع قبلی که برای عمران، مکانیک و برق تبلیغ میشد حالا داره تبلیغ میشه که همه دانشمند داده بشن. چه خبره واقعا؟!
یادمه وقتی تو شهر ما اولین آباناری باز شد، به یک سال نکشید که چندین مغازه دیگه تغییر کاربری دادن به این شغل. اولش تنوع بود و رقابت. بعدش شد تکرار و بدبختی عمدهشون. واقعا این همه برنامهنویس ده سال دیگه اگه بیکار بشن چیکار میکنند؟! این که فقط کد بزنیم که نشد کار! چه مهارتها و تواناییهای دیگهای دارن که خودشون رو تو بازار کار از بقیه متمایز کنند؟! توی جامعه ما هنوز کسی که با کامیپوتر کار میکنه حس اینو داره که کار متشخصانهای داره انجام میده. احساسی که انگار مشغول انجام دادن یک کار رده بالا است. کاری که افراد کمی در جامعه قادر به انجامش هستند. در جامعه طبقاتی ما که احترام آدمها عمدتا به رده شغلی و لباس تنشونه، به نظرم خیلی زود مردم همگرا میشن به این ایده که برنامهنویسی هم شبیه به کار ساختمونه. اون موقع جوانهای برنامهنویس دیگه اونقدرا که فکر میکنند «کول» حساب نمیشن.
بله من متوجه هستم که در شرایط کنونی، یادگیری این چیزها به لطف اینترنت خیلی آسونشده و دست کم فرصتهای شغلی مختلفی برای آدمها ایجاد کرده. خودم هم هزارتا پسرخاله و دخترعمو میشناسم که به لطف یادگیری پایتون الان سر کار هستند. همینطور متوجه این هم هستم که در کنار دانشگاه راه آسون مهاجرت دست به کیبورد شدنه. بله بله بله! همه اینها رو میدونم. اینو هم میدونم که الآن یه سطحی از برنامهنویسی شبیه حسابان و جبر خطی شده، ولی نه فقط برای علوم پایه. عملا برای همه. اگه تو مدرسه یا اوایل دانشگاه یه چیزی که به کار ملت بیاد رو خوب درس بدن، همهی این نیازها مرتفع میشه.
همه حرفم اینه که به نظر میرسه ولع زیادی هم در دنیا و هم در ایران هست برای اینکه کل جامعه به این سمت حرکت کنه. این به خودی خود آفتهای زیادی میاره. در آینده بخش زیادی از این نسل که قاطی این گله به چراگاههای خوبی رفتن متوجه میشن که دیگه زمین سبزی وجود نداره! و این هم برای جامعه بده هم برای آدمها. این وسط فقط غولهای فناوری پولدارتر میشن و نیروهای بهتری رو با قیمت کمتری جذب میکنند. باز بگم که من با این حرف موافقم که هر کسی برنامهنویسی یاد میگیره قرار نیست Software Engineer یا Data Scientist بشه. خودتون لب مطلب رو بگیرین دیگه!