داستان معروف سیبی که از درخت افتاد و به سبب اون نیوتون کشف کرد که زمین جاذبه داره رو همه از بریم. این داستان چندان واقعی نیست نیوتون سالها توی اتاقش داشت با انواع و اقسام روابط سر و کله میزد تا بالاخره تونست که فیزیک جدیدی رو پایهگذاری کنه و واقعا با یک سیب نبود که نظریهای متولد شد.
اگه گرانش رو به زبان خیلی ساده بخوام بگم، میشه فرمولبندی نیوتون از حرکات سیارهها. قبلتر از نیوتون فردی به نام کپلر سه قانون رو در مورد حرکات سیارهها پیدا کرده بود.کپلر معتقد بود که سیارهها دارن در مدارهایی بیضوی به دور خورشید میچرخند که خورشید در یکی از کانونهای بیضی قرار گرفته.. زمانی که سیاره به خورشید نزدیکتره با سرعت بیشتری حرکت میکنه نسبت به زمانی که از خورشید دورتره و رابطه ی بین فاصله سیارات از خورشید و پریود حرکتشون هم به دست آورده بود.
بعدتر از کپلر، نیوتون حرکات سیارات رو با صورت بندی گرانش ارائه کرد. نیوتون میگفت گرانش یک نیروی بلندبرده و بین اجرام مختلف برقراره. اگر دو تا جرم مختلف به نحوی بتونن همدیگه رو مشاهده کنن،شروع میکنن به جذب کردن همدیگه. شدت نیرویی هم که حس میکنن متناسب با حاصل ضرب جرمشون تقسیم بر مجذور فاصله دو تا جرم از همدیگه است.
این تا اوایل قرن نوزده بهترین تصویر ما از جهان بوده. اینکه اجرام به شکلی پراکندهاند در جهان و طبق گرانش نیوتونی رفتار میکنن. اما از اونجایی که علم همواره در حال تحوله و تصویر ما از جهان ثابت نمیمونه، شواهدی پیدا شدن که باعث شد دانشمندان درباره ی این نظریه به تردید بیفتند.اوایل قرن نوزدهم اینشتین با ارائه نظریه نسبیت عام تصویر جدیدی از جهان رو ارائه کرد.در این نظریه گرانش نه یک نیرو که یک ویژگی از فضا- زمان درنظر گرفته میشه.تغییرات در فضا-زمان هم به دلیل پراکندگی اجرام در فضا به وجود میاد.یک مثال آشنا از این اجرام میتونه سیاهچاله ها باشند. سیاهچاله ها در واقع بخشی از فضا زمان هستند که حتی نور هم امکان گریختن از افق رویداد سیاهچاله ها رو نداره. معادلهی میدان در نسبیت عام با رابطهی زیر نشون داده میشه.
سمت چپ این معادله تانسور انیشتین رو میبینید. این تانسور درواقع حامی تمام اطلاعات هندسهی فضا- زمان هست.سمت راست معادله هم تانسور انرژی- تکانه رو میبینید. که درواقع حاوی تمام اطلاعات یک جرم گرانشی یا بهتر بگم یک ماده است.این جرم گرانشی میتونه زمین باشه، ستاره نوترونی باشه، یا حتی یک سیال باشه.
نسبیت عام موفقیتهای چشمگیری تا به امروز داشته. پیشبینی امواج گرانشی، توصیف سیاهچالهها، سفر در زمان و… همگی از دستاوردهای نسبیت عام هستند.اما نسبیت عام در اواسط قرن بیستم و بعدتر با چالشهای جدی مواجه شد. همین اتفاق باعث شد که دریچهی جدیدی به سوی گرانش باز بشه و نظریات جدید گرانشی متولد بشن.
اینشتین وقتی معادلهی میدان گرانشی در نسبیت عام رو نوشت با یک سوال مواجه شد. چرا جهان تحت گرانش خودش فرو نمیریزه؟ نیوتون برمبنای بینهایت بودن و همسانگردی جهان مطمئن بود که جهان تحت گرانش خودش فرو نمیریزه. نیوتون بر مبنای این فرضیات معتقد بود که هر نقطه از جهان نیروی برابری رو حس میکنه، بنابراین جهان هرگز تحت گرانش فرونمیریزه. انیشتین برای رفع این مسئله جملهای رو دستی وارد معادلاتش میکنه. این جمله به صورت یک نیروی دافعهی کیهانی، که به عنوان ثابت کیهانشناسی معرفی شده، وارد این معادلات میشه. جالبه بدونید اینشتین بعدها از این کارش به عنوان یک اشتباه بزرگ یاد میکنه.
بعد از وارد شدن جمله ی ثابت کیهان شناسی معادلهی میدان اینشتین به فرم زیر در میاد.
$$G_{\mu \nu}+ \Lambda g_{\mu \nu}=T_{\mu\nu}$$
با فرض عدم وجود ماده، یعنی در حالتی که مقدار تانسور انرژی- تکانه در این معادله صفر باشه، میتونیم به جملهی ثابت کیهانشناسی انرژی خلا رو نسبت بدیم. در این حالت لمبدا رو معادل چگالی انرژی خلا میدونیم.
اما مشکلی که تا به امروز هنوز حل نشده چی بود؟
ما باید بدونیم مقدار این ثابت کیهان شناسی چقدره و از چه مرتبهایه. نظریهی میدانهای کوانتومی مقداری رو که برای انرژی خلا پیشبینی میکنه بسیار بسیار بیشتر از عددی است که از رصدها بدست میاد. چیزی در حدود شصت تا صد و بیست مرتبهی بزرگی بزرگتر. همین اختلاف مقدار در نظریه و رصد باعث شد نظریات جدید گرانشیای متولد بشن تا شاید این مشکل رو حل کنند.
مشکل بعدیای که نسبیت عام نتونست از پسش بربیاد مسئلهی ماده تاریک بود. اگه بخوام مختصرا بگم ماجرای ماده تاریک از کجا جدی شد، باید برگردیم به رصدهایی که انجام شده و مهمترین شاهد حضور ماده تاریک نمودارهای سرعت چرخش ستارهها و کهکشانها بودند.ما از گرانش نیوتونی میدونیم که سرعت حرکت دایرهای یک ستاره از رابطهی زیر بدست میاد.
در این رابطه G ثابت جهانی گرانش، M جرم محصور و r فاصله شعاعی است. برای فواصل بیشتر از دیسک کهکشانی قانون گاوس بیان میکند که با فرض اینکه تمام جرم در مرکز محصور شده در فواصل دور مقدار جرم ثابته و سرعت باید با r-1/2 کاهش پیداکنه. اما آن چیزی که رصدها نشون میده چنین نیست. رصد ها میگه از فاصله ای به بعد سرعت حرکت به مقدار ثابتی میل میکنه. انگار که برخلاف اون چیزی که از قانون گاوس میدونیم، جرم اینجا متغیره و داره با فاصله تغییر میکنه. در واقع تغییرات جرم متناسب با تغییرات فاصله است. این جرم اضافی از کجا میاد؟ به نظر میاد این وسط مادهای فراتر از مادهی مرئی وجود داره که بهش میخوایم بگیم مادهی تاریک. مادهی مرموزی که خیلی خوب نمیشناسیمش. وجود داره ولی مشاهده نمیکنیمش. برهمکنش نمیکنه و هرجایی خودش رو نشون نمیده، اما این وسط داره تو معادلاتمون و در کیهانشناسی نقش مهمی بازی میکنه.
نظریات گرانشیِ بعد از نسبیت عام تلاش هایی برای توصیف ماده تاریک هم داشته اند. البته عدهای از فیزیکدانان انرژیهای بالا معتقدند که ماده تاریک واقعا به صورت ذراتی وجود داره. و تلاشهای زیادی چه از بابت نظری و چه عملی برای توصیف و آشکارسازی ذرات ماده تاریک کردهاند.
نظریات جدید گرانشی که عمدتا ازشون به عنوان گرانش تعمیم یافته یاد میشه، اضافه کردن درجات آزادی به نظریهی نسبیت عام هست. در واقع ماجرا از این قراره که فیزیکدانان تلاش میکنن با اضافه کردن درجات آزادی به کنش نسبیت عام راهی پیدا کنند که بتونن سوالاتی که نسبیت عام نمیتونه بهشون پاسخ بده رو پاسخ بدن. این درجات آزادی در سادهترین حالت میتونه اضافه کردن یک میدان اسکالر باشه. یا عدهای هم دوست دارن بردار، تانسور یا میدانهای با رنک بالاتر اضافه کنند به این کنش. هر مدلی از گرانش که ساخته میشه باید تستپذیر باشه. یعنی نتایجی که پیشبینی میکنه با نتایج آزمایش و رصد سازگار باشه. و اساسا قابلیت در معرض آزمایش قرارگرفتن رو داشته باشه.
از دل این تلاشها مدلهای زیادی برای توصیف جهان ساخته شده اند، که اینجا مختصرا اشاره میکنم و در پستهای بعدی بهشون میپردازم.نظریههای اسکالر-تانسور، دینامیک تعمیم یافته نیوتونی، نظریهی انیشتین- اِتِر، نظریههای بایمتریک، نظریههای f(R )، گرانش غیر موضعی و گرانش ابعاد بالا مشهورترین نظریههای گرانشی اند.
سرنوشت نظریات گرانشی به کجا رسیده؟
هنوز فیزیکدانان در حال تلاشاند تا بتونن برای سوالاتی که مطرح شده نظریهای بسازند که پاسخ سوالاتشان رو بده. برای محقق شدن این امر نیاز به ایدههای بهتر و دادههای رصدی و آزمایشگاهی بیشتر دارن.
پی نوشت: