هر کسی که به جایی رسیده، حتما با تمرین و تلاش به اونجا رسیده. اگه کسی دانشمند خوبیه لابد ساعتها وقتش رو توی این راه صرف کرده و دود چراغ (نور مانیتور) رو تحمل کرده! طبیعتا این در مورد نوشتن هم صادقه. اگه کسی قصد داره برای یا در مورد علم بنویسه باید تمرین کنه و مهارتهایی که لازمه رو یادبگیره. ممکنه تفاوت شاهکارها با آثار به نسبت خوب در هر زمینه، نوعی خلاقیت یا نبوغ خاص باشه اما قطعا تفاوت یک اثر بد با یک اثر خوب در تمرین نکردن و بیتجربگیه. برای همین، تلاشهایی که در گوشه و کنار دانشگاهها میشه تا مطالبی در قالب مجلههای دانشجویی گردآوری بشه واقعا ستودنیه. چون برای تازهکارها فرصتی پیدا میشه تا توی یک محیط محلی دستورزی کنن و تواناییهاشون رو به منصه ظهور برسونن. به خاطر مخاطب محدود و یکدستی جامعه هدف هم معمولا نوشتن در این جور جراید، آسونتر از مثلا نوشتن برای یک روزنامه کثیرالانتشار یا مجله پرفروشه. خلاصه بی برو برگرد مجلههایی که در هر دانشکده یا دانشگاه منتشر میشه خوبه و اینکه بیش باد! دم همه کسایی که به هزار زحمت تلاش میکنن تا یدونه شماره دیگه هم چاپ کنن گرم واقعا!
اما یک مسئله که به طور مشخص در ایران وجود داره اینه که چون بستر اقتصادی یا حمایتی مناسبی برای تولید این جور آثار وجود نداره، مجلات دانشجویی، مثل اکثر فعالیتهای دیگه اگه قائم به شخص نباشن حتما به صورت هیئتی اداره میشن. یعنی تا بوده این جوری بوده که یکی دو نفر آدم با صفا و با انگیزه پیدا میشدن و کاریو بدون چشمداشت خاصی جلو میبردن و در نهایت یکی هم بهشون نمیگفته دستتون دردنکنه! با رفتن اونها هم معمولا کل پروژه میخوابه و بعد از مدتی هم فراموش میشه. انگار که نه شاهی اومده و نه شاهی رفته! مدل هیئتی هم این شکلیه که به جای شخص، مثلا یک انجمن علمی دانشجویی سعی میکنه مجلهای رو با یک زمانبندی خاص منتشر کنه. این الگو هم – بدون تعارف – تا امروز محکوم به شکست بوده از نظر من. شاید این مدل در نگاه اول یک گام رو به جلو باشه نسبت به مدل قبل، اما کماکان به خاطر دلایل زیادی که یک سرش وصله به نبود تشکلهای صنفی درست درمون و یک سرش هم به نابهسامانیهای اداری/مالی/علمی دانشگاهها، انجمنهای دانشجویی در بیشتر اوقات تبدیل به سرگمی میشن تا یک چیز جدی. خلاصه که فعالیتهاشون پشت نداره؛ ابتر باقی میمونن و نمیتونن کیفیت ثابتی رو در درازمدت حفظ کنند.
همه حرف من اینه که هر سال تلاشهای زیادی توسط آدمهای مجرب و دلسوزی انجام میشه که در نهایت اثرشون در فضا و زمان محدودی از بین میره. زمانی که دانشجوی کارشناسی ارشد بودم، یه بار که به دنبال پایاننامهای توی کتابخونه استاد راهنمام بودم به یک سری مجله برخورد کردم. مجلههایی که روی جلدشون یک نماد یین و یانگ داشتن و برمیگشتن به سالهایی که من حتی به دنیا نیومده بودم؛ مجله فیزیک، صاحب امتياز مرکز نشر دانشگاهی و مدير مسئول دکتر رضا منصوری. هر شمارهای از این مجله رو که ورق میزدم حظ میکردم! چه کیفیت محتوایی، چه دقت نظری در انتخاب موضوع و چه ترجمههای شیوایی! هیات تحریریه هم که عالی و درجه یک.
به وضوح مشخص بود که زمانی در این مملکت، مردمِ کاردرستِ فیزیک، ذوق و شوق تولید چنین آثار فاخری رو داشتن. چیزی که الان خبری ازش نیست. در این زمانه یا ذوقی دیگه برای اهل قلم نمونده – که حق دارند – یا ذوق و شوقدارهامون هنوز طفل راه هستن و بعضا متاسفانه جوگیر یا فقط به فکر معاش! قاعدتا راههایی وجود داره که بعد از خوندن این نوشته شما بتونید به اون مجلهها دسترسی پیدا کنید. اما به چه قیمت و راحتی؟! شماره ۲۸ مجله فیزیک چقدر برای مردم ما در دسترسه؟! مثلا سایت نشر دانشگاهی که هیچ نسخهای در انبار نداره برای فروش. ظاهرا هم نسخه تحت وب که هیچ، جایی فایل اسکن شدهای از اون مجلهها هم وجود نداره. یا لااقل من نتونستم پیدا کنم که به نظرم خودش معیاری از عدم دسترسپذیریه! توجه کنید که مجله فیزیک یک مجله حرفهای بود نه یک فعالیت دانشجویی! پس خدا به داد چیزهای کمتر مطرح برسه. راستی، منظور من دسترسی آسونه، نه لزوما دسترسی رایگان.
مثال دیگه مجله رشد آموزش ریاضیه. با اینکه از سال ۸۹ دیگه چیزی ازش منتشر نشده ولی دستکم نسخه پیدیاف اکثر شمارهها هنوز – به فضل خدا! – روی سایتشون وجود داره. سرتونو درد نیارم، رسما حجم زیادی از آثاری که میتونسته تا ابد در درسترس مردم باشه بعد از اینکه تجدید چاپ نشدن رفته رفته از دور خارج شدند و احتمالا چند نسخهای ازشون هم گوشه یک سری کتابخونه داره خاک میخوره. هیچ کسی هم مثلا نمیدونه که دکتر کریمیپور در مورد فلان مطلب تو فلان شماره از اون مجله یک مطلب خوب به زبان فارسی نوشته. شخصا چند سال پیش که درس آموزش ریاضی داشتم، مرور شمارههای مختلف مجله رشد آموزش ریاضی خیلی بهم کمک کرد. مطئمنم که اگه دانشآموزها و دانشجوهای خصوصا کارشناسی دسترسی معقولی به این محتواها داشته باشن روند یادگیریشون قطعا بهتر میشه. بد نیست بگم که توی این نوشته قصد من اصلا این نیست که بگم کسی مقصره. بنده برای همه عزیزانی که این سالها این آثار رو تولید کردند کلاه از سر برمیدارم. اما وقتی میبینم که دست ما کوتاه و خرما بر نخیله احساس ناراحتی میکنم. ای کاش یک عزم جدی برای تبدیل نسخههای چاپی به نسخههای دیجیتال وجود داشت.
از طرف دیگه، ممکنه بگید خب بالاخره اینها آثار قدیمی هستن و نسل جدید این شکلی برخورد نمیکنه. متاسفانه ربطی نداره. اول اینکه دیوان حافظ هم یک اثر قدیمی حساب میشه که امروز روی وب راحت در دسترسه. کافیه شما یک مصرع رو جستجو کنید و به سادگی به شعر مورد نظر و حتی اجرای اون شعر توسط خوانندههای مختلف دسترسی پیدا کنید. پس دلیلی نمیشه که ما آثار خوبی که در علم داشتیم رو روی وب نیاریم. دوم اینکه متاسفانه در نسل جوان، چندان علاقه، همت و انگیزهای برای تولید این جور محتوا به زبان فارسی دیگه پیدا نمیشه، که خب – باز هم – حق دارن! زمانه خوبی نیست به هر حال. به اینها البته که باید اضافه کرد ولعی که برای رفتن به سمت تولید محتواهای بیعمق ولی مناسب بازار در کل دنیا حاکم شده.
یک مثال خوب برای اینکه بگم چه طور یک مجله جدید در یک فضا و زمان محدود داره از بین میره، مجله وزین تکانه است که مدیر مسئولش دکتر سامان مقیمیه. ارادت من به سامان و هیئت تحریریه این مجله به کسی پوشیده نیست اما این مجله هم کماکان در قالب یک نسخه فقط مناسب چاپ منتشر میشه و هیچ وبگاه استانداردی برای میزبانی این مجله وجود نداره. اگه شانس بیارین میتونین نسخه پیدیافش رو در قالبی که اصلا مناسب صفحههای نمایش نیست در کانال تلگرام انجمن علمی فیزیک شریف پیدا کنید. تلگرام جای خوبی برای نگهداری این چیزها نیست. نه چون فقط دسترسی بهش محدود شده، به خاطر این که یک دانشآموز دبیرستانی یا دانشجوی سال دو فیزیک توی یاسوج نمیتونه با جستجوی چند تا کلمه توی یک موتور جستوجو به محتوای پیدیاف شده در یک کانال تلگرامی برسه!
راستش من اصلا متوجه نمیشم که با وجود این همه ابزار آنلاین چرا ما هنوز اینقدر سنتی عمل میکنیم. من به طور مفصل در مورد روایتگری و وبلاگنویسی در علم نوشتم، هدفم هم در این نوشته این نیست که بگم بالکل در مجلات رو تخته کنیم. نه! حرفم اینه که باید همگرا بشیم به شیوههای امروزی به یک دلیل خیلی مهم و ساده:
دسترسی به محتوای دیجیتالی که استاندارد منتشر شده برای همه آسونتره و این به خودی خود عدالتی آموزشی میاره و به پویایی زبان فارسی کمک میکنه.
من به عنوان سردبیر سیتپور باعث افتخارمه که همه دست به قلمهای مجلات علمی رو به این وبلاگ دعوت کنم. دوست دارم که مثلا حسین که توی تکانه مطلب مینویسه اینجا هم بنویسه. از این بیشتر دوست دارم که حسین به کمک دوستان و همکارانش رویهای رو در دانشگاه شریف ایجاد کنند که محتواهای خوبی که تولید میکنند هدر نره و سالها برای مردم در دسترس باشه.
فراموش نکنیم که نه تنها هزینه تحصیلات ما در دانشگاههای دولتی از جیب مردم اقصی نقاط این کشور عزیز میاد که ما اهل علم هم در برابر زبان فارسی و فرهنگ ایرانی مسئولیم.
جدید
وبگاه تکانه پس از این نوشته به روزرسانی شد.
آقای امیر اصغری عزیز به همراه تیم نازنینی، در حال گردآوری مجلات مختلف ریاضی و قرار دادنش به روی پایگاهی برخط و قابل دسترس برای همگان هستند.
دست مریزاد و بیشباد!